نیروهای ناشناخته و مرموزی جلوی خروج ساکنان شهر کوچکی را می گیرند؛ درحالیکه آن ها به هر دری می زنند تا راه فراری پیدا کنند.
-
فصل ۱ قسمت ۱
خانواده متیوز در سفر جاده ای خود از یک بیراهه به شهر کوچکی می رسند که امکان ترک آن وجود ندارد. وقتی ماشین آر وی آن ها تصادف سختی می کند، کلانتر بوید استیونز و ساکنان شهر فوراً به کمک آن ها می شتابند.
-
فصل ۱ قسمت ۲
در خانه کولونی، تابیتا و جولی با واقعیت جدید کابوس وار خود دست و پنجه نرم می کنند. در جنگل، جیم، بوید و کریستی سعی دارند جراحات ایتان را درمان کنند. تهدیدی جدید و ناگهانی سر بر می آورد.
-
فصل ۱ قسمت ۳
خانواده متیوز باید بین دو اقامتگاه یکی را انتخاب کنند. هم زمان، جید با وضعیت خود کنار می آید و بوید باید تصمیم بسیار سختی را بگیرد که تاثیر مستقیمی روی زندگی مردم شهر دارد.
-
فصل ۱ قسمت ۴
جولی با داشتن دوستان جدیدش احساس آرامش می کند. جیم و تابیتا با زندگی مشترک آشفته خود درگیر هستند. ایتان به همراه ویکتور دل به جنگل می زند. پدر کاتری بوید را ترغیب می کند که نقش رهبری خود را با جان و دل بپذیرد. سارا دستور ترسناک دیگری دریافت می کند.
-
فصل ۱ قسمت ۵
جیم، تابیتا و ایتان به امید آنکه مسیر رسیدن به خانه را پیدا کنند، شروع به پرسش درباره مکان فعلی خود می کنند. الیس و فاطیما بخش زیباتر زندگی شهر را به جولی نشان می دهند. جید درگیر آن است که بفهمد در چه موقعیتی قرار گرفته است. بوید به دنبال توصیه و راهنمایی می گردد.
-
فصل ۱ قسمت ۶
نقشه بوید برای رفتن به جنگل، واکنش غیرمنتظره کنی را به دنبال دارد. جید برای انجام یک آزمایش از جیم کمک می گیرد. تابیتا متوجه حقیقتی بسیار تکان دهنده می شود که او را برای یافتن پاسخ، وارد مسیر منحصربفردی می کند.
-
فصل ۱ قسمت ۷
بوید در تصمیم خود برای رفتن تردید می کند. کنی نقش جدید خود را می پذیرد. جیم مردم شهر را برای اجرای ایده ساخت دکل مخابراتی با خود همراه می کند. فاطیما الیس را ترغیب می کند تا پیش از آنکه دیر شود مشکلات خود با پدرش را حل کند.
-
فصل ۱ قسمت ۸
پس از رخ دادن یک مرگ دیگر، بوید در تصمیم خود برای رفتن تردید می کند. کنی نقش جدید خود را می پذیرد. جیم مردم شهر را برای اجرای ایده ساخت دکل مخابراتی با خود همراه می کند.
-
فصل ۱ قسمت ۹
بوید و سارا تا جایی در دل جنگل می روند که بوید هرگز پیش از آن نرفته و با معماهای تازه و ترسناکی روبرو می شوند.
-
فصل ۱ قسمت ۱۰
دکل مخاربراتی جیم تبعاتی به همراه دارد که او را بسیار شوکه و وحشت زده می کند. چاله ای که تابیتا می کَند او را به سوی جایی و کسی می برد که هرگز انتظارش را نداشت. همه چیز در آستانه تغییر است.
درباره از سوی
نیروهای ناشناخته و مرموزی جلوی خروج ساکنان شهر کوچکی را می گیرند؛ درحالیکه آن ها به هر دری می زنند تا راه فراری پیدا کنند.