ادوین پول از شرکای بلند مرتبه در مقابل همه دچار حمله عصبی می شود. دنی کرین نیز هم اکنون باید با تجربه فقدان یکی از دوستانش در اداره مواجه شود. در این حین الن شور متوجه می شود که برد چیس دشمن تازه اش است که همسر سابق سلی نیز است. لوری در حال کار کردن با ارنی دل است که می خواهد ازدواجش را منحل کند چرا که فکر می کند همسرش به او خیانت می کند. سلی و برد نیز در حال کار کردن بر روی پرونده ای مربوط به زوجی مطلقه و فرزندانشان هستند.

ادوین پول از شرکای بلند مرتبه در مقابل همه دچار حمله عصبی می شود. دنی کرین نیز هم اکنون باید با تجربه فقدان یکی از دوستانش در اداره مواجه شود. در این حین الن شور متوجه می شود که برد چیس دشمن تازه اش است که همسر سابق سلی نیز است. لوری در حال کار کردن با ارنی دل است که می خواهد ازدواجش را منحل کند چرا که فکر می کند همسرش به او خیانت می کند. سلی و برد نیز در حال کار کردن بر روی پرونده ای مربوط به زوجی مطلقه و فرزندانشان هستند.

الن تلاش می کند نامزد سابق خود کریستین را که زمانی تلاش کرده بود او را بکشد، از یک مرکز مراقبت از بیماران روانی خارج کند. اما او باید متوجه شود که این ایده، ایده بسیار خوبی نیست. مخصوصا زمانیکه رفتار سلی نسبت به کریستین کار را برای بهبود ارتباط الن و سلی سخت می کند. دنی نیز در این حین هنوز با شرکای کاری اش که می خواهند او را از شرکت بیرون کنند، با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند.

الن تلاش می کند نامزد سابق خود کریستین را که زمانی تلاش کرده بود او را بکشد، از یک مرکز مراقبت از بیماران روانی خارج کند. اما او باید متوجه شود که این ایده، ایده بسیار خوبی نیست. مخصوصا زمانیکه رفتار سلی نسبت به کریستین کار را برای بهبود ارتباط الن و سلی سخت می کند. دنی نیز در این حین هنوز با شرکای کاری اش که می خواهند او را از شرکت بیرون کنند، با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند.

پس از آنکه الن به کریستین کمک کرد از کلینیک روانپزشکی خارج شود، هم اکنون باید در مقابل او در دادگاه و به عنوان مخالفش قرار بگیرد. لوری مسئولیت کمک به الن را بر عهده می گیرد. سلی کار بر روی اولین پرونده واقعی اش را آغاز می کند و باید به تنهایی از پس آن بر بیاید اما اوضاع برایش خوب پیش نمی رود. دانی، پسر دنی کرین، که او برای پانزده سال ملاقاتش نکرده، به عنوان یک وکیل به دفتر می آید.

پس از آنکه الن به کریستین کمک کرد از کلینیک روانپزشکی خارج شود، هم اکنون باید در مقابل او در دادگاه و به عنوان مخالفش قرار بگیرد. لوری مسئولیت کمک به الن را بر عهده می گیرد. سلی کار بر روی اولین پرونده واقعی اش را آغاز می کند و باید به تنهایی از پس آن بر بیاید اما اوضاع برایش خوب پیش نمی رود. دانی، پسر دنی کرین، که او برای پانزده سال ملاقاتش نکرده، به عنوان یک وکیل به دفتر می آید.

ادوین پول موفق می شود از بیمارستان روانی فرار کند و به دادگاه بازگردد. او بدون آنکه کسی متوجه شود، مسئولیت پرونده ای را برعهده می گیرد تا آنکه لوری خود را به عنوان دستیارش در دادگاه منصوب می کند. الن نیز هنوز باید بر سر جایگاهش در شرکت حقوقی با برد بجنگد.

ادوین پول موفق می شود از بیمارستان روانی فرار کند و به دادگاه بازگردد. او بدون آنکه کسی متوجه شود، مسئولیت پرونده ای را برعهده می گیرد تا آنکه لوری خود را به عنوان دستیارش در دادگاه منصوب می کند. الن نیز هنوز باید بر سر جایگاهش در شرکت حقوقی با برد بجنگد.

الن و تارا باید از فردی دفاع کنند که می خواهد از پزشکش بر سر اشتباه پزشکی شکایت کند. برد و دنی بر روی یکی از پرونده های قدیمی ادوین پول کار می کنند؛ پرونده ای درباره موکلشان که متهم به کلاهبرداری از افراد مسن شده است. سلی و لوری از مردی دفاع می کنند که فردی را که سال ها پیش او را ازار داده بود، به قتل رسانده است.

الن و تارا باید از فردی دفاع کنند که می خواهد از پزشکش بر سر اشتباه پزشکی شکایت کند. برد و دنی بر روی یکی از پرونده های قدیمی ادوین پول کار می کنند؛ پرونده ای درباره موکلشان که متهم به کلاهبرداری از افراد مسن شده است. سلی و لوری از مردی دفاع می کنند که فردی را که سال ها پیش او را ازار داده بود، به قتل رسانده است.

شایعه ای اشتباه پخش می شود و الن باید وکالت شوهر عشق قدیمی اش سامانتا، را بر عهده بگیرد. دنی منتظر دریافت نتایج آزمایشیست که معلوم می کند آیا مبتلا به آلزایمر است یا نه. لوری به یک وکیل کمک می کند تا همسرش را متقاعد کند بند ناف یخ زده پسرشان را که می تواند زندگی اش را نجات دهد، به او بدهد. در این حین دنی وکالت موکل سلی را که می خواهد از یک شرکت سازنده توستر شکایت کند، بر عهده می گیرد.

شایعه ای اشتباه پخش می شود و الن باید وکالت شوهر عشق قدیمی اش سامانتا، را بر عهده بگیرد. دنی منتظر دریافت نتایج آزمایشیست که معلوم می کند آیا مبتلا به آلزایمر است یا نه. لوری به یک وکیل کمک می کند تا همسرش را متقاعد کند بند ناف یخ زده پسرشان را که می تواند زندگی اش را نجات دهد، به او بدهد. در این حین دنی وکالت موکل سلی را که می خواهد از یک شرکت سازنده توستر شکایت کند، بر عهده می گیرد.

لوری به یک مطلع که هنگام سرقت از یک فروشگاه تیر خورده بود، پیشنهاد می دهد گلوله را که می تواند او را به صحنه جرم ربط دهد، از بدنش خارج نکند. در این حین الن تلاش می کند به موکلش که متهم به کلاهبرداریست کمک کند. دنی نیز به جرم باجگیری دستگیر می شود.

لوری به یک مطلع که هنگام سرقت از یک فروشگاه تیر خورده بود، پیشنهاد می دهد گلوله را که می تواند او را به صحنه جرم ربط دهد، از بدنش خارج نکند. در این حین الن تلاش می کند به موکلش که متهم به کلاهبرداریست کمک کند. دنی نیز به جرم باجگیری دستگیر می شود.

الن و دنی از یک شرکت ساخت دارو دفاع می کنند که توسط زنی متهم شده که او را از دارویی که میتوانسته بیماری اش را بهبود دهد، محروم کرده اند. تارا اطلاعات تازه ای دریافت می کند که ممکن است به او و لوری کمک کند پیروز دادگاه شوند. اما شیوه ای که او به اطلاعات دست یافته، ممکن است باعث شود حتی شغلشان را از دست بدهند.