سودی، پیرمردی گوشه گیر، به ملاقات با خانواده خواهرش در سنگاپور می رود. این ملاقات، او را به یاد گذشته می اندازد و او شروع به بازگو کردن نتیجه جنگ سنگاپور و سرنوشت سربازان ارتش هند می کند.

سودی، پیرمردی گوشه گیر، به ملاقات با خانواده خواهرش در سنگاپور می رود. این ملاقات، او را به یاد گذشته می اندازد و او شروع به بازگو کردن نتیجه جنگ سنگاپور و سرنوشت سربازان ارتش هند می کند.

چرخش ناگهانی حوادث باعث شد اسرای جنگی هند بخشی از ارتش ملی هند شوند. مایا، به این ارتش می پیوندد. سودی و ارشد هدف جدیدی در راه مبارزه برای آزادی سرزمین مادری خود پیدا می کنند.

چرخش ناگهانی حوادث باعث شد اسرای جنگی هند بخشی از ارتش ملی هند شوند. مایا، به این ارتش می پیوندد. سودی و ارشد هدف جدیدی در راه مبارزه برای آزادی سرزمین مادری خود پیدا می کنند.

مایا و رسما در هنگ زنان ثبت نام می کنند. راجان و بسیاری از غیرنظامیان دیگر نیز در ارتش ملی هند ثبت نام می کنند. در سال 1996، سودی پیر با برادرزاده اش به برمه می رود و تحت شرایطی مجبور می شود که به سربازی برمه ای شلیک کند.