دنیا شکست پادشاه شیاطین به دست قهرمان و همراهانش را جشن می گیرد. حالا که ماجراجویی بزرگ آن ها تمام می شده، فریرنِ جادوگر بعد از آن چه خواهد کرد؟

فریرن به فرن استفاده از جادو را یاد می دهد و یک کتاب جادو را برای هیتر رمزگشایی می کند.

فریرن هنگام پیدا کردن مسیری که در ماجراجویی با همراهان سابقش طی کرده بود، با دشمنی قدیمی روبرو می شود.

فریرن و فرن به آیزن سر می زنند. آیزن از آن ها می خواهد در پیدا کردن یادداشت های فِلم، جادوگر افسانه ای، به او کمک کنند.

فریرن و فرن درباره مکان های ارواح در روستایی تحقیق می کنند که مردم یکی یکی ناپدید می شوند.

فریرن و فرن از استارک کمک می خواهند تا با اژدهای خورشیدی مبارزه کنند. اما آیا او می تواند از پس این مسئولیت بربیاید؟

فریرن پس از تفکر درباره ماهیت زودگذر گذشته که در خاطرات جمعی انسان ها وجود دارد، به طرز غیرمنتظره ای به یک دشمن قسم خورده بر می خورد.

وقتی تنش ها در قلمروی گراف گرانات به اوج خود می رسد، فرن و استارک به راه حل مخصوص خود می رسند و فریرن مسئولیتی قدیمی را از سر می گیرد.

درحالیکه فرن و استارک عقب نشینی موقتی در ارتباط با گراف گرانات می کنند، دشمن واقعی فریرن در بیرون از شهر در کمین اوست.

فلام، جادوگر بزرگ، با فریرن ملاقات می کند که تنها بازمانده یازده روستایی است که مورد هجوم ارتش شاه شیطان قرار گرفته اند. فلام دانش خود را با فریرن در میان می گذارد. نبرد بین فریرن و اورا به پایان می رسد.

فریرن، فرن و استارک به سفر خود ادامه می دهند اما جاده زمستان در کشورهای شمالی سخت تر است از آنچه آن ها تصور می کردند.

گروه فریرن به روستای شمشیرها می رسند که هیمل در آنجا هشتاد سال پیش شمشیر قهرمان را کشیده بود؛ شمشیری که مخصوص کسانی است که توانایی شکست شری را دارند که دنیا را تهدید می کند. خاطرات آن زمان به ذهن فریرن هجوم می آورد.

فریرن و همراهانش هنگام گذر از روستایی در جنگل های سرزمین های شمالی، با کشیش نابغه ای به نام سین روبرو می شوند که می تواند رقیب هیتر باشد. اما در گذشته او چه اتفاقی افتاده است؟

استارک و فرن با هم می جنگند. سین که به تازگی به گروه فریرن پیوسته به آن ها درباره نحوه انجام دادن کارها توصیه هایی می کند که خاطرات فریرن از دوستان فوت شده اش را زنده می کند.

وقتی فریرن و همراهانش به شهری می رسند که اهالی اش به طرز مرموزی در خواب هستند، وقت اثبات جربزه جدیدترین همسفر آن ها رسیده است.

فریرن به همراه همسفرهایش به دوستش «پیرمرد وول» که زمان زیادی را زیسته سر می زند.

زمان آن رسیده سین تصمیم بگیرد آیا می خواهد با همسفرهایش سفر را ادامه دهد یا برای پیدا کردن دوستش سفر شخصی خودش را آغاز کند.

فریرن و همراهانش به اوبرست می رسند و آماده اند که آزمون جادوگری درجه یک را پشت سر بگذارند. آن ها با افراد جورواجوری آشنا می شوند که مثل خودشان برای گذراندن آزمون آمده اند.

فریرن و هم گروهی های جدیدش برای گرفتن یک استیل نقشه ای می کشند؛ اما آیا تیم های دیگر تماشا می کنند و اجازه می دهند این اتفاق بیفتد؟

وقتی بین شرکت کننده ها دعوا می شود، آزمون جادوگری درجه یک شدت می گیرد و تا جایی پیش می رود که حتی ممکن است قتلی اتفاق بیفتد.

فریرن، کانه و لاوین بر سر مالکیت استیل با گروه سیزدهم درگیر هستند اما پیش از نبرد آن ها غافلگیری های دیگری در راه است.

پس از به پایان رسیدن اولین آزمون، شرکت کنندگان زمانی برای فراغت و پرسه زدن در شهر دارند. جادوگرها در روزهای تعطیل خود چه کار می کنند؟

جادوگرهای آینده به سراغ آزمون بعدی خود می روند: غلبه کردن بر ویرانه های دست نخورده مقبره پادشاه که به ظاهر آسان اما همراه با خطرات ناشناخته است.

به خاطر اشپیگل که هیولایی افسانه ای است که می تواند نسخه های کاملاً مشابه از دیگران تولید کند، شرکت کنندگانی که ویرانه های مقبره پادشاه را فتح کنند باید با دشمن نهایی یعنی خودشان روبرو شوند.

آزمون دهندگان برای رسیدن به پیروزی کافی است از فریرن تقلید محض کنند؛ اما فرن مطمئن است راه برنده شدن را می داند. وقت آن رسیده که شاگرد از استاد سر شود؟

درحالیکه دیگر ساحران از خود دربرابر نسخه های شبیه سازی شده دفاع می کنند، فرن هنگام مبارزه با فریرنِ کپی شده متوجه قدرت فریرن می شود.

دومین آزمون هم پشت سر گذاشته شده و فقط یکی باقی مانده، اما اول فریرن و فرن باید در شهر به مسئله مهمی رسیدگی کنند. امتحان سوم چیست؟

سیری سومین و واپسین مرحله آزمون جادوگری درجه یک را پشت سر می گذارد. بسیاری از شرکت کنندگان در اوبرست می مانند تا برای برنامه های بعدی خود آماده شوند. فریرن، فرن و استارک شهر را ترک می کنند و راهی شمال می شوند.