یک کارآگاه سابق به نام فیل و یک سرباز سابق اس ای اس به نام کِن پس از سال ها در خاکسپاری یکی از دوستان به هم می رسند. وقتی دوست دیگری به شدت بیمار می شود و از آن ها کمک می خواهد، فیل و کن باید تصمیم بگیرند تا کجا حاضرند پیش بروند.

فیل و کن پس از مرگ تام به شدت شوکه می شوند. افسر پلیسی جسد تام را که کنار قایقی افتاده پیدا می کند و به قتل مشکوک می شود.

سلامتی ماریون بدتر می شود و به پرستارش در خانه حمله می کند. فیل سعی دارد کن را قانع کند که برای ماریون عمل «عشق حقیقی» را مرتکب شود.

مرگ ماریون هرازگاهی مطرح می شود اما عایشه کم کم سرنخ ها را کنار هم می گذارد و فیل سعی دارد جلوی او را بگیرد؛ اما او دست از سوال پرسیدن بر نمی دارد.

عایشه یک قدم جلوتر می رود و با آنچه در ذهن دارد به سراغ فیل می رود. فیل هم تلافی می کند. فیل کم کم مرگ ماریون را زیر سوال می برد.

دیوید سعی دارد روانه اسپانیا شود اما کن می خواهد اول او را به چالش بکشد. عایشه کشف هولناکی می کند.