افراد پادشاه اسیران فراری را پیدا می کنند. جانگ هیون، گیل چه را روانه می کند و برای مواجه شدن با آن ها آماده می شود.

افراد پادشاه اسیران فراری را پیدا می کنند. جانگ هیون، گیل چه را روانه می کند و برای مواجه شدن با آن ها آماده می شود.

جانگ هیون حافظه اش را به دست می آورد و متوجه می شود که ولیعهد و شاهدخت از دنیا رفته اند و نامه ای برای او به جا گذاشته اند. هم زمان، گاک هوا برای پیدا کردن جانگ هیون از خانه گیل چه در چوسان راهی می شود.

جانگ هیون حافظه اش را به دست می آورد و متوجه می شود که ولیعهد و شاهدخت از دنیا رفته اند و نامه ای برای او به جا گذاشته اند. هم زمان، گاک هوا برای پیدا کردن جانگ هیون از خانه گیل چه در چوسان راهی می شود.

پادشاه با شک و گمان بی دلیل خود پسر خود یعنی ولیعهد را شکنجه می کند و به عنوان خائن شناخته می شود.

پادشاه با شک و گمان بی دلیل خود پسر خود یعنی ولیعهد را شکنجه می کند و به عنوان خائن شناخته می شود.

لی جانگ هیون برای محافظت از زندانیان کره ای جنگ که حتی پادشاه نیز به آن ها بی اعتنایی می کند و برای برآورده کردن آرزوی بازگشت به زادگاهشان خطر می کند.

لی جانگ هیون برای محافظت از زندانیان کره ای جنگ که حتی پادشاه نیز به آن ها بی اعتنایی می کند و برای برآورده کردن آرزوی بازگشت به زادگاهشان خطر می کند.

جانگ هیون با ولیعهد به چوسان بر می گردد و پادشاه نگران است پسرش جایش را بگیرد.

جانگ هیون با ولیعهد به چوسان بر می گردد و پادشاه نگران است پسرش جایش را بگیرد.

جانگ هیون گیل چه را به چوسان می فرستد تا در امان باشد؛ اگرچه گیل چه دوست دارد در سیمیانگ پیش او بماند.

جانگ هیون گیل چه را به چوسان می فرستد تا در امان باشد؛ اگرچه گیل چه دوست دارد در سیمیانگ پیش او بماند.

گو جام، جونگ جونگ را نجات می دهد و او به سوی گیل چه باز می گردد. جانگ هیون خودش را به مریضی می زند تا گیل چه نرود. گیل چه تصمیم می گیرد تا بهتر شدن جانگ هیون بماند. ریانگ هیون از اینکه گیل چه پیش جانگ هیون مانده ناراضی است.

گو جام، جونگ جونگ را نجات می دهد و او به سوی گیل چه باز می گردد. جانگ هیون خودش را به مریضی می زند تا گیل چه نرود. گیل چه تصمیم می گیرد تا بهتر شدن جانگ هیون بماند. ریانگ هیون از اینکه گیل چه پیش جانگ هیون مانده ناراضی است.

جانگ هیون در بازار سیمیانگ گیل چه را می بیند و او را نجات می دهد.

جانگ هیون در بازار سیمیانگ گیل چه را می بیند و او را نجات می دهد.

وان مو به سیمیانگ سفر می کند تا گیل چه را برگرداند. جانگ هیون درسیمیانگ با شاهدخت کینگ ملاقات می کند.

وان مو به سیمیانگ سفر می کند تا گیل چه را برگرداند. جانگ هیون درسیمیانگ با شاهدخت کینگ ملاقات می کند.

گیل چه و جونگ جونگ هنگام کمک به دا جیم دستگیر و به کینگ برده می شوند.

گیل چه و جونگ جونگ هنگام کمک به دا جیم دستگیر و به کینگ برده می شوند.

گیل چه با وان مو ازدواج می کند و جانگ هیون دلشکسته به کینگ بر می گردد. او هنگام دستگیری زندانیان فراری چوسان به افراد آشنایی از زادگاه خود بر می خورد. پادشاه چوسان به فراریان دستور می دهد خودشان را تسلیم کنند.