هه جون به ماشین زمانی بر می خورد و طرز کار آن را یاد می گیرد و این آغاز سفر در زمان اوست. یون یانگ ویراستار یک نویسنده معروف است و وقت چندانی برای بودن با مادرش ندارد.

هه جون به ماشین زمانی بر می خورد و طرز کار آن را یاد می گیرد و این آغاز سفر در زمان اوست. یون یانگ ویراستار یک نویسنده معروف است و وقت چندانی برای بودن با مادرش ندارد.

یون یانگ با وجود آنکه از موقعیت فعلی احساس سردرگمی می کند، پس از برخورد اتفاقی با سون عه نوزده ساله متوجه می شود احتمال تغییر آینده وجود دارد. کمی بعد یون یانگ می فهمد که بچه های دیگر با سون عه بدرفتاری می کنند و بعضی از این بچه ها شبیه کسانی هستند که او از آینده می شناسد.

یون یانگ با وجود آنکه از موقعیت فعلی احساس سردرگمی می کند، پس از برخورد اتفاقی با سون عه نوزده ساله متوجه می شود احتمال تغییر آینده وجود دارد. کمی بعد یون یانگ می فهمد که بچه های دیگر با سون عه بدرفتاری می کنند و بعضی از این بچه ها شبیه کسانی هستند که او از آینده می شناسد.

یون یانگ با کمک هه جون توانست به مدرسه راه پیدا کند. با شروع کلاس ها او متوجه می شود که یکی از همکلاسی هایش، کو می سوک آینده است. اما او از خطری که کو می سوک داشت بی خبر بود. هه جون پس از پایان مدرسه به دنبال یون یانگ می رود، اما خبری از او نیست.

یون یانگ با کمک هه جون توانست به مدرسه راه پیدا کند. با شروع کلاس ها او متوجه می شود که یکی از همکلاسی هایش، کو می سوک آینده است. اما او از خطری که کو می سوک داشت بی خبر بود. هه جون پس از پایان مدرسه به دنبال یون یانگ می رود، اما خبری از او نیست.

با نزدیک شدن روز موعود، هه جون به خاطر اطلاعات کم و ترس از اینکه نتواند جلوی قتل را بگیرد به شدت دچار اضطراب می شود. وقتی دانش آموزان به سفر علمی می روند، یک دانش آموز-آموزگار جدید معرفی می شود که به چشم یون یانگ بسیار آشنا می آید.

با نزدیک شدن روز موعود، هه جون به خاطر اطلاعات کم و ترس از اینکه نتواند جلوی قتل را بگیرد به شدت دچار اضطراب می شود. وقتی دانش آموزان به سفر علمی می روند، یک دانش آموز-آموزگار جدید معرفی می شود که به چشم یون یانگ بسیار آشنا می آید.

حالا که یون یانگ به هه جون اعتماد کرده، فکر می کند باید ارتباطش با سون عه و هی ساب را برای او فاش کند. بالاخره هه جون متوجه می شود که چرا یون یانگ آن قدر روی سون عه تمرکز داشت. هه جون با دید تازه خود به یون یانگ می گوید که چه اتفاقی ممکن بود برای مادر او بیفتد و این توضیح باعث می شود یون یانگ فکر کند چقدر احمق بوده که ناامید شده است.

حالا که یون یانگ به هه جون اعتماد کرده، فکر می کند باید ارتباطش با سون عه و هی ساب را برای او فاش کند. بالاخره هه جون متوجه می شود که چرا یون یانگ آن قدر روی سون عه تمرکز داشت. هه جون با دید تازه خود به یون یانگ می گوید که چه اتفاقی ممکن بود برای مادر او بیفتد و این توضیح باعث می شود یون یانگ فکر کند چقدر احمق بوده که ناامید شده است.

«اتفاقی دیدمت»، ماجرای سفر در زمان یک گوینده خبر و یک کارمند اداره است که در سال 1987 گرفتار شده اند. یکی از آن ها به دنبال حقیقت یک پرونده قتل های زنجیره ای است و دیگری می خواهد جلوی ازدواج پدرومادرش را بگیرد.

«اتفاقی دیدمت»، ماجرای سفر در زمان یک گوینده خبر و یک کارمند اداره است که در سال 1987 گرفتار شده اند. یکی از آن ها به دنبال حقیقت یک پرونده قتل های زنجیره ای است و دیگری می خواهد جلوی ازدواج پدرومادرش را بگیرد.

«اتفاقی دیدمت»، ماجرای سفر در زمان یک گوینده خبر و یک کارمند اداره است که در سال 1987 گرفتار شده اند. یکی از آن ها به دنبال حقیقت یک پرونده قتل های زنجیره ای است و دیگری می خواهد جلوی ازدواج پدرومادرش را بگیرد.

«اتفاقی دیدمت»، ماجرای سفر در زمان یک گوینده خبر و یک کارمند اداره است که در سال 1987 گرفتار شده اند. یکی از آن ها به دنبال حقیقت یک پرونده قتل های زنجیره ای است و دیگری می خواهد جلوی ازدواج پدرومادرش را بگیرد.

«اتفاقی دیدمت»، ماجرای سفر در زمان یک گوینده خبر و یک کارمند اداره است که در سال 1987 گرفتار شده اند. یکی از آن ها به دنبال حقیقت یک پرونده قتل های زنجیره ای است و دیگری می خواهد جلوی ازدواج پدرومادرش را بگیرد.

«اتفاقی دیدمت»، ماجرای سفر در زمان یک گوینده خبر و یک کارمند اداره است که در سال 1987 گرفتار شده اند. یکی از آن ها به دنبال حقیقت یک پرونده قتل های زنجیره ای است و دیگری می خواهد جلوی ازدواج پدرومادرش را بگیرد.