هالیل ابراهیم وقتی پدرش را به خاطر کینه خانوادگی در کودکی از دست می دهد، در جوانی به زادگاهش بر می گردد تا با یاسمین ازدواج کند. اما انتقامجویی و آمدن زینب مسیر زندگی او را تغییر می دهد.

هالیل ابراهیم وقتی پدرش را به خاطر کینه خانوادگی در کودکی از دست می دهد، در جوانی به زادگاهش بر می گردد تا با یاسمین ازدواج کند. اما انتقامجویی و آمدن زینب مسیر زندگی او را تغییر می دهد.

حالا که هالیل ابراهیم یاسمین را از دست داده، تنها چیزی که او را زنده نگه می دارد آتش انتقام است. تنها هدف هالیل ابراهیم خانواده لیتو است؛ اما خانواده لیتو تلافی مرگ تاریک را سر همه در می آورند و تر و خشک با هم می سوزند. زینب که نیت خیرش سبب مرگ افراد بیشتری می شود، سعی می کند خودش را از گزند ظلم خانواده اش نجات دهد.

حالا که هالیل ابراهیم یاسمین را از دست داده، تنها چیزی که او را زنده نگه می دارد آتش انتقام است. تنها هدف هالیل ابراهیم خانواده لیتو است؛ اما خانواده لیتو تلافی مرگ تاریک را سر همه در می آورند و تر و خشک با هم می سوزند. زینب که نیت خیرش سبب مرگ افراد بیشتری می شود، سعی می کند خودش را از گزند ظلم خانواده اش نجات دهد.

هالیل ابراهیم با کمک زینب خانواده لیتو و ژاندارمری را علیه هم می شوراند و جنگی سه گانه علیه خودش به راه می اندازد. به نظر می رسد خانواده لیتو به خاطر مشکلات خودشان دست از سر هالیل ابراهیم برداشته اند؛ اما ستوان اوگوز به دنبال اوست.

هالیل ابراهیم با کمک زینب خانواده لیتو و ژاندارمری را علیه هم می شوراند و جنگی سه گانه علیه خودش به راه می اندازد. به نظر می رسد خانواده لیتو به خاطر مشکلات خودشان دست از سر هالیل ابراهیم برداشته اند؛ اما ستوان اوگوز به دنبال اوست.

هالیل ابراهیم از طریق اوگوز می فهمد چه کسی به تاریک لیتو جای آن ها را لو داده است. وقتی پدر زینب با وجود همه ظلمی که لونت به او کرده، زینب را وادار به ازدواج با او می کند، زینب از برادرش کمک می خواهد. وقتی فکرت کاری از دستش بر نمی آید، زینب از هالیل ابراهیم می خواهد در روز ازدواج او را بدزدد. در عوض، زینب قاتل پدرش را برای او می آورد.

هالیل ابراهیم از طریق اوگوز می فهمد چه کسی به تاریک لیتو جای آن ها را لو داده است. وقتی پدر زینب با وجود همه ظلمی که لونت به او کرده، زینب را وادار به ازدواج با او می کند، زینب از برادرش کمک می خواهد. وقتی فکرت کاری از دستش بر نمی آید، زینب از هالیل ابراهیم می خواهد در روز ازدواج او را بدزدد. در عوض، زینب قاتل پدرش را برای او می آورد.

وقتی هالیل ابراهیم زینب را روز عروسی اش می دزدد، بین اعضای خانواده لیتو دودستگی به وجود می آید. فکرت و ندیمه که می خواهند زینب به سلامت به خانه برسد سعی می کنند رضوان را راضی کنند با هالیل ابراهیم مصالحه کند. آسیه می خواهد هرطور شده حتی به قیمت جان زینب، از شر هالیل ابراهیم راحت شود.

وقتی هالیل ابراهیم زینب را روز عروسی اش می دزدد، بین اعضای خانواده لیتو دودستگی به وجود می آید. فکرت و ندیمه که می خواهند زینب به سلامت به خانه برسد سعی می کنند رضوان را راضی کنند با هالیل ابراهیم مصالحه کند. آسیه می خواهد هرطور شده حتی به قیمت جان زینب، از شر هالیل ابراهیم راحت شود.

وقتی زینب تهدید می کند دست پدرش را به خاطر همه کارهای کثیف خانواده رو خواهد کرد، هالیل ابراهیم و دوستانش آزاد می شوند. اما لونت و خانواده اش این شکست را نمی پذیرند. آن ها در ازای امنیت زینب، خواستار سر هالیل ابراهیم هستند.

وقتی زینب تهدید می کند دست پدرش را به خاطر همه کارهای کثیف خانواده رو خواهد کرد، هالیل ابراهیم و دوستانش آزاد می شوند. اما لونت و خانواده اش این شکست را نمی پذیرند. آن ها در ازای امنیت زینب، خواستار سر هالیل ابراهیم هستند.

هالیل ابراهیم و فکرت به خاطر زینب تصمیم می گیرند به جای خون و خونریزی، دشمنی را با صحبت حل کنند. هالیل ابراهیم که باید با گرگ ها مذاکره کند، با برگ برنده ای که افراد همدردش به او داده اند به سراغ لیتو و کولپا می رود. آسیه که نمی تواند به مردان خانواده اعتماد کند، خودش دست به کار می شود.

هالیل ابراهیم و فکرت به خاطر زینب تصمیم می گیرند به جای خون و خونریزی، دشمنی را با صحبت حل کنند. هالیل ابراهیم که باید با گرگ ها مذاکره کند، با برگ برنده ای که افراد همدردش به او داده اند به سراغ لیتو و کولپا می رود. آسیه که نمی تواند به مردان خانواده اعتماد کند، خودش دست به کار می شود.

هالیل به بی گناهی زینب باور دارد. او نقشه می کشد زینب را برباید و نجاتش دهد. اما آزادی زینب به آسیه بستگی دارد. ندیمه به خاطر زینب غرور خود را در برابر آسیه می شکند. اما آیا او می تواند بیخیال دخترش شود اگر معنی اش رها کردن غرور باشد؟

هالیل به بی گناهی زینب باور دارد. او نقشه می کشد زینب را برباید و نجاتش دهد. اما آزادی زینب به آسیه بستگی دارد. ندیمه به خاطر زینب غرور خود را در برابر آسیه می شکند. اما آیا او می تواند بیخیال دخترش شود اگر معنی اش رها کردن غرور باشد؟

زینب سعی می کند با هالیل ابراهیم ازدواج کند و باعث ناراحتی خویشاوند خود می شود. هالیل ابراهیم با تجدیدنظر در خانواده زینب با او قطع ارتباط می کند. ندیمه از پسر خواهرش ییلماز در رابطه با بچه ها کمک می خواهد.

زینب سعی می کند با هالیل ابراهیم ازدواج کند و باعث ناراحتی خویشاوند خود می شود. هالیل ابراهیم با تجدیدنظر در خانواده زینب با او قطع ارتباط می کند. ندیمه از پسر خواهرش ییلماز در رابطه با بچه ها کمک می خواهد.

پس از آنکه کارهای مخفی فاش می شود، فکرت به خاطر ارزش های شخصی خود کار خلاف را کنار می گذارد. فکرت و زینب برای آنکه هالیل ابراهیمِ قدرتمند را به زیر بکشند، با رضوان و خانواده های رقیب درگیر نقشه ای خطرناک می شوند.

پس از آنکه کارهای مخفی فاش می شود، فکرت به خاطر ارزش های شخصی خود کار خلاف را کنار می گذارد. فکرت و زینب برای آنکه هالیل ابراهیمِ قدرتمند را به زیر بکشند، با رضوان و خانواده های رقیب درگیر نقشه ای خطرناک می شوند.

آخرین قدرت نمایی هالیل ابراهیم دشمنانش را شوکه می کند. درحالیکه ییلماز نقطه ضعف هالیل ابراهیم یعنی بی گناهان و عزیزان او را هدف قرار می دهد، تصمیم رضوان معادلات خانواده را بر هم می زند.

آخرین قدرت نمایی هالیل ابراهیم دشمنانش را شوکه می کند. درحالیکه ییلماز نقطه ضعف هالیل ابراهیم یعنی بی گناهان و عزیزان او را هدف قرار می دهد، تصمیم رضوان معادلات خانواده را بر هم می زند.

هالیل ابراهیم و رضوان با هدایت فکرت دربرابر ییلماز قرار می گیرند. آسیه که نمی تواند پیروزی زینب و ندیمه را قبول کند، با ییلماز معامله ای می کند. آن ها قسم می خورند که از هالیل، زینب و دیگران انتقام بگیرند.

هالیل ابراهیم و رضوان با هدایت فکرت دربرابر ییلماز قرار می گیرند. آسیه که نمی تواند پیروزی زینب و ندیمه را قبول کند، با ییلماز معامله ای می کند. آن ها قسم می خورند که از هالیل، زینب و دیگران انتقام بگیرند.

وقتی هالیل را می ربایند، زینب برای نجات او با آسیه آشتی می کند اما خانواده اش مثل او فداکاری نمی کنند. فکرت دربرابر ییلماز می ایستد و برای هموار کردن راه خود متحدان جدیدی پیدا می کند.

وقتی هالیل را می ربایند، زینب برای نجات او با آسیه آشتی می کند اما خانواده اش مثل او فداکاری نمی کنند. فکرت دربرابر ییلماز می ایستد و برای هموار کردن راه خود متحدان جدیدی پیدا می کند.

بدی هایی که ییلماز در حق هالیل ابراهیم کرده باعث می شود همه با سرنوشت خود روبرو شوند. زینب از همه بیشتر از نجات هالیل ابراهیم خوشحال است. اما وقتی پدر ییلماز از ماجرا بو می برد، تیم خود را مامور می کند تا کار اوگوز، فکرت، رضوان و هالیل ابراهیم را تمام کنند.

بدی هایی که ییلماز در حق هالیل ابراهیم کرده باعث می شود همه با سرنوشت خود روبرو شوند. زینب از همه بیشتر از نجات هالیل ابراهیم خوشحال است. اما وقتی پدر ییلماز از ماجرا بو می برد، تیم خود را مامور می کند تا کار اوگوز، فکرت، رضوان و هالیل ابراهیم را تمام کنند.

در یک جشن عروسی خشونتی رقم می خورد و رضوان به دام می افتد. بی اعتمادی های قدیمی دوباره زنده می شوند و باعث به هم خوردن اتحادها و تفرقه بین خویشاوندان می شود. علاقه هالیل ابراهیم و زینب با خشم محک می خورد و پیوند میان آن ها به خطر می افتد.

در یک جشن عروسی خشونتی رقم می خورد و رضوان به دام می افتد. بی اعتمادی های قدیمی دوباره زنده می شوند و باعث به هم خوردن اتحادها و تفرقه بین خویشاوندان می شود. علاقه هالیل ابراهیم و زینب با خشم محک می خورد و پیوند میان آن ها به خطر می افتد.

تنش میان هالیل ابراهیم و فکرت به مجادله سختی تبدیل می شود و دیدار ندیمه و آسیه با رضوان تحت تاثیر این درگیری قرار می گیرد. زینب به قیمت از دست دادن شوهر یا برادرش همه تلاشش را می کند که جلوی خصومت بیشتر را بگیرد.

تنش میان هالیل ابراهیم و فکرت به مجادله سختی تبدیل می شود و دیدار ندیمه و آسیه با رضوان تحت تاثیر این درگیری قرار می گیرد. زینب به قیمت از دست دادن شوهر یا برادرش همه تلاشش را می کند که جلوی خصومت بیشتر را بگیرد.

وقتی بازگشت تونجای به ییلماز فرصتی برای انتقام از رضوان می دهد، دشمنی هالیل و فکرت به حاشیه می رود. زینب هویت کاراسوی خود را دوباره به دست می آورد و با تهدیدهای دوجانبه روبرو می شود.

وقتی بازگشت تونجای به ییلماز فرصتی برای انتقام از رضوان می دهد، دشمنی هالیل و فکرت به حاشیه می رود. زینب هویت کاراسوی خود را دوباره به دست می آورد و با تهدیدهای دوجانبه روبرو می شود.

هالیل ابراهیم که به لطف زینب جان به در برد، یک بار دیگر درباره معامله ای با فکرت مذاکره می کند. آن ها دشمنی مشترک دارند که اول باید از شر او خلاص شوند: ییلماز مارتن. درحالیکه هالیل ابراهیم برای آنکه از شر ییلماز خلاص شود بازی خطرناکی را شروع می کند، زینب بدون آنکه بداند قدم به لانه گرگ می گذارد.

هالیل ابراهیم که به لطف زینب جان به در برد، یک بار دیگر درباره معامله ای با فکرت مذاکره می کند. آن ها دشمنی مشترک دارند که اول باید از شر او خلاص شوند: ییلماز مارتن. درحالیکه هالیل ابراهیم برای آنکه از شر ییلماز خلاص شود بازی خطرناکی را شروع می کند، زینب بدون آنکه بداند قدم به لانه گرگ می گذارد.

فکرت، یاووز و لونت در کنار پدرشان، هالیل ابراهیم، قرار می گیرند و جنگی میان نسل ها به راه می اندازند. متحدان به دشمن تبدیل شده و دوستان علیه یکدیگر می ایستند. هالیل با وجود آشوب ها وفادار می ماند، تا اینکه خیانتی از جایی غیرمنتظره به او ضربه می زند.

فکرت، یاووز و لونت در کنار پدرشان، هالیل ابراهیم، قرار می گیرند و جنگی میان نسل ها به راه می اندازند. متحدان به دشمن تبدیل شده و دوستان علیه یکدیگر می ایستند. هالیل با وجود آشوب ها وفادار می ماند، تا اینکه خیانتی از جایی غیرمنتظره به او ضربه می زند.

پس از حادثه ای خشونت بار، هالیل ابراهیم با دشمنان و مسئولان روبرو می شود. حسادت به خاطر زینب باعث اتفاق غیرمنتظره ای می شود که هالیل را غافلگیر می کند و توانایی او در مواجهه با موقعیت های خطرناک محک می خورد.

پس از حادثه ای خشونت بار، هالیل ابراهیم با دشمنان و مسئولان روبرو می شود. حسادت به خاطر زینب باعث اتفاق غیرمنتظره ای می شود که هالیل را غافلگیر می کند و توانایی او در مواجهه با موقعیت های خطرناک محک می خورد.

وفاداری هالیل تغییر می کند و روابطش به خطر می افتد. زینب ثابت قدم مانده است. پدران پسران را با حمایت مادران راهنمایی می کند. اتحادها در هم می شکند. حرکت جسورانه فکرت، نقشه ها را به هم می زند. هالیل راز خطرناکی دارد.

وفاداری هالیل تغییر می کند و روابطش به خطر می افتد. زینب ثابت قدم مانده است. پدران پسران را با حمایت مادران راهنمایی می کند. اتحادها در هم می شکند. حرکت جسورانه فکرت، نقشه ها را به هم می زند. هالیل راز خطرناکی دارد.

زینب بعد از تبعید شدن با هالیل ابراهیم متحد می شود؛ غافل از آنکه او به دنبال انتقام است؛ درحالیکه دیگران پس از زندانی شدن پدرها خیالشان راحت می شود.

زینب بعد از تبعید شدن با هالیل ابراهیم متحد می شود؛ غافل از آنکه او به دنبال انتقام است؛ درحالیکه دیگران پس از زندانی شدن پدرها خیالشان راحت می شود.

هالیل ابراهیم پیش از انفجار همه را نجات می دهد. تنش میان زینب و جیلان هم چنان ادامه دارد. پدرها آزاد می شوند. فرار ییلماز همه را سردرگم می کند. چشم همه به هالیل است.

هالیل ابراهیم پیش از انفجار همه را نجات می دهد. تنش میان زینب و جیلان هم چنان ادامه دارد. پدرها آزاد می شوند. فرار ییلماز همه را سردرگم می کند. چشم همه به هالیل است.

ییلماز با شخص غیرمنتظره ای با پایان خود روبرو می شود. این پایان پدری را خشمگین می کند که هیچ کس جرئت رویارویی با او را ندارد و ترس همه به واقعیت بدل می شود. پدر ییلماز بالاخره سر همان خانه ای بر می گردد که به منظور انتقام خالی اش گذاشته بود. هالیل ابراهیم به هر قیمتی که شده سر خم نمی کند.

ییلماز با شخص غیرمنتظره ای با پایان خود روبرو می شود. این پایان پدری را خشمگین می کند که هیچ کس جرئت رویارویی با او را ندارد و ترس همه به واقعیت بدل می شود. پدر ییلماز بالاخره سر همان خانه ای بر می گردد که به منظور انتقام خالی اش گذاشته بود. هالیل ابراهیم به هر قیمتی که شده سر خم نمی کند.

درحالیکه همه سعی دارند نیهات را از مخمصه نجات دهند، او تصمیم خودش را گرفته است. وقتی تصمیمش را برای پدرها توضیح می دهد، ثابت می کند تا چه حد سنگدل است. یک پدر می تواند از پسرش عصبانی باشد و او را تنبیه کند، اما آیا می تواند او را بکشد؟ هالیل ابراهیم برای گیر انداختن نیهات نقشه ای می کشد.

درحالیکه همه سعی دارند نیهات را از مخمصه نجات دهند، او تصمیم خودش را گرفته است. وقتی تصمیمش را برای پدرها توضیح می دهد، ثابت می کند تا چه حد سنگدل است. یک پدر می تواند از پسرش عصبانی باشد و او را تنبیه کند، اما آیا می تواند او را بکشد؟ هالیل ابراهیم برای گیر انداختن نیهات نقشه ای می کشد.

می گویند بهترین سلاح دربرابر یک دشمن، دشمنی دیگر است. وقتی پدرها برای کشتن پسرهایشان دستور می گیرند، همه چیز عوض می شود. با بازی نیهات، چهره واقعی همه یک بار دیگر آشکار می شود. متاسفانه فکرت مثل دیگران خوش شانس نیست. یک چیز است که هیچ کس فکرش را نکرده است.

می گویند بهترین سلاح دربرابر یک دشمن، دشمنی دیگر است. وقتی پدرها برای کشتن پسرهایشان دستور می گیرند، همه چیز عوض می شود. با بازی نیهات، چهره واقعی همه یک بار دیگر آشکار می شود. متاسفانه فکرت مثل دیگران خوش شانس نیست. یک چیز است که هیچ کس فکرش را نکرده است.