سندباد، پسری با قدرتی جادویی، فرزند اسرا و بدر، در شبی طوفانی به دنیا می آید. پنج سال بعد، جان بازرگانی را نجات داده و اینگونه افسانه اش آغاز می شود.

سندباد، پسری با قدرتی جادویی، فرزند اسرا و بدر، در شبی طوفانی به دنیا می آید. پنج سال بعد، جان بازرگانی را نجات داده و اینگونه افسانه اش آغاز می شود.

زمان می گذرد و سندباد جوانی 14 ساله شده است. یک روز در بندر کانتستیا با مسافری به نام یونان آشنا می شود که ...

زمان می گذرد و سندباد جوانی 14 ساله شده است. یک روز در بندر کانتستیا با مسافری به نام یونان آشنا می شود که ...

پس از نبردی سخت، سندباد و "دراکون"، با هم عازم سیاهچال بائل می شوند. آنها باید راهی برای عبور از پادشاه اژدها پیدا کنند.

پس از نبردی سخت، سندباد و "دراکون"، با هم عازم سیاهچال بائل می شوند. آنها باید راهی برای عبور از پادشاه اژدها پیدا کنند.

سندباد پس از فتح بعل، در تصمیمی ناگهانی عازم شمال می شود و در شهر ایموچک لنگر می اندازد. به دراکون مأموریتی برای پیدا کردن سندباد داده می شود.

سندباد پس از فتح بعل، در تصمیمی ناگهانی عازم شمال می شود و در شهر ایموچک لنگر می اندازد. به دراکون مأموریتی برای پیدا کردن سندباد داده می شود.

هینا امیدوار است که بالاخره بتواند قدرتش را اثبات کند. دراکون و همراهانش سندباد را تهدید می کنند اما او تصمیم می گیرد که به طور غیرمنتظره ای در برابر آن ها حاضر شود.

هینا امیدوار است که بالاخره بتواند قدرتش را اثبات کند. دراکون و همراهانش سندباد را تهدید می کنند اما او تصمیم می گیرد که به طور غیرمنتظره ای در برابر آن ها حاضر شود.

سندباد از آرزوی بزرگش برای ساختن کشوری با مردمان متحد که دنیا را تغییر می دهند، صحبت می کند و سخنانش، همه حتی مخالفانش را تحت تأثیر قرار می دهند.

سندباد از آرزوی بزرگش برای ساختن کشوری با مردمان متحد که دنیا را تغییر می دهند، صحبت می کند و سخنانش، همه حتی مخالفانش را تحت تأثیر قرار می دهند.

سندباد که حالا تاجر بزرگی شده، راهی امپراطوری ریم می شود. او پس از تجربه کردن سختی های دنیای تجارت، هینا و باقی خدمه را به خانه می فرستد اما خودش درگیر یک معامله مهم می شود.