در روستایی دور افتاده، معلم مدرسه پسر بچه ای را كه شیشه ای شكسته از كلاس بیرون می كند و به او تأكید می كند كه تا شیشه ای جای آن نگذارد حق آمدن به كلاس را ندارد. در این روستا شیشه بری وجود ندارد. پسرك باید راهی طولانی را برای انداختن شیشه بپیماید.