تنها و دور از خانه، او برای گذران زندگی خود در شهر غریب پرسه می زند. غارتگران دور تا دورش را گرفته اند و او مجبور می شود فقط برای زنده ماندن کوتاه بیاید. زندگی غریبانه او در تبعید یک روز طولانی تر می شود.