ماکس نوازنده ایست که به مرور خاطراتش می پردازد: در سال 1900 یک کارگر کشتی در موتورخانه کودکی را پیدا می کند. او نام 1900 را برای کودک انتخاب کرده و تصمیم می گیرد او را بزرگ کند، اما بر اثر حادثه ای از دنیا می رود. 1900 استعداد خارق العاده ای در موسیقی و نواختن پیانو دارد. بر اساس همین علاقه شغل ساده ای در کشتی پیدا می کند. او هیچ علاقه ای به ترک کشتی و ورود به دنیای خاکی ندارد، تا اینکه دختری زیبا را بین مسافران کشتی می بیند و ...