جف تالی که در اداره پلیس لس آنجلس مامور رسیدگی به موارد گروگان گیری است در دو ماموریت اخیرش با شکست مواجه شده و بنابراین از رئیسش می خواهد تا او را به محل آرام تری منتقل کند. بنابراین جف به اتفاق همسر و دخترش به یک شهرک دورافتاده می روند تا او در آنجا بعنوان رئیس پلیس مشغول بکار شود. روزی سه نفر به منزل یکی از ثروتمندان شهر به اسم والتر اسمیت حمله کرده و دختر و پسر او را گروگان می گیرند بنابراین تمام ماموران پلیس شهرک در صحنه حضور می یابند. جف ابتدا تصمیم می گیرد در موضوع دخالتی نکرده و مسئولیت را به دیگران بسپارد اما پس از مدتی در می یابد همسر و دختر خودش هم در جای دیگری گروگان گرفته شده اند و گروگان گیران خواهان یک دیسک هستند که در خانه اسمیت است. آنها از جف می خواهند که هر طور شده این دیسک را بدست آورده و به آنها بدهد...