خانواده ای به یک مجتمع آپارتمانی نقل مکان می کند. دختر خانواده به اسم جو وان با برادر ناتنی جدیدش به اسم سان ها آشنا می شود که باوجود شرایط خانواده اش سعی دارد او را بپذیرد.

جو وان، سان ها و هه جون در کنار هم بزرگ می شوند و به دبیرستان می روند. جو وان به فرزندخواندگی با یک نام خانوادگی تمایل دارد.

مردی ادعا می کند پدر واقعی هه جون است و به مدرسه او می رود. هه جون که در ابتدا زبانش بند آمده وقتی می فهمد پدرش او را رها نکرده خیالش راحت می شود.

یک مهمان سرزده به دیدن سان ها می آید و خاطرات ناخوشایندی را زنده می کند. هدیه پدر واقعی هه جون بین او و همکارش اختلاف ایجاد می کند.

تولد هه جون نزدیک است اما او و سان ها با هم دعوا می کنند. جو وان برای رو به راه کردن اوضاع ترتیب یک دوچرخه سواری مشترک را می دهد اما بیمار می شود. سوءتفاهم هایی درباره دال و هه جون در مدرسه به وجود می آید و هم زمان یی هیون مشغول تدارک جشن تولد است.

سئو هیون، مادر هه جون، برای پرداخت بدهی خود به کالگوکسوی یون می آید. هم زمان، سو هی پس از ملاقات با سان ها غیبش می زند و به آشفتگی بین مو سانگ و جونگ هی می انجامد.

وقتی مادر هه جون دوباره خانه را ترک می کند، او و دوستانش درباره احساسات ناگفته خود دچار سوءتفاهم می شوند. پس از آنکه پدر هه جون او را در حال بازی بسکتبال می بیند، می خواهد او در آمریکا تحصیل کند.

سه جوان پیوندی ناگسستنی با هم برقرار می کنند و در خانواده جایگزینی که برای خود ساخته اند به آرامش می رسند. آن ها با وجود مواجه شدن با تلخی ها، با راهنمایی پدران خود خاطرات شیرینی را رقم می زنند.

وقتی سان ها و هه جون تصمیم می گیرند به سئول و آمریکا بروند، جو وان اندوهگین می شود. پس از ده سال، سان ها و هه جون که بالغ شده اند بر می گردند.

در جشن تولد جو وان، سان ها و هه جون پس از ده سال بر می گردند و برخلاف انتظارشان جو وان اعتنایی نمی کند. در طول جشن، حقیقت شوکه کننده ای درباره هه جون فاش می شود.