در دهه 1980، خانواده بسیار ثروتمندی مجبور می شوند دختر مردی را که به مجازات اعدام محکوم شده به فرزندی قبول کنند.
-
فصل ۱ قسمت ۱
مصطفی مرد سی و چندساله ای است که با همسرش جانان و دخترش جمره در محله ای فقیرنشین در استانبول زندگی می کند. همسرش به بیماری سختی مبتلاست و سریعاً به جراحی نیاز دارد. مصطفی نمی داند چطور پول جور کند. کارخانه ای که او در آن کار می کرد مدت هاست از طرف کارفرما تعطیل شده است. اما مصطفی باید هرطور شده پول جراحی را تهیه کند.
-
فصل ۱ قسمت ۲
مصطفی مرد سی و چندساله ای است که با همسرش جانان و دخترش جمره در محله ای فقیرنشین در استانبول زندگی می کند. همسرش به بیماری سختی مبتلاست و سریعاً به جراحی نیاز دارد. مصطفی نمی داند چطور پول جور کند. کارخانه ای که او در آن کار می کرد مدت هاست از طرف کارفرما تعطیل شده است. اما مصطفی باید هرطور شده پول جراحی را تهیه کند.
-
فصل ۱ قسمت ۳
در دوازده سپتامبر 1980، کودتا رخ می دهد و حکومت نظامی در کشور برقرار می شود. مصطفی قدم به قدم به اعدام نزدیک تر می شود. جمره خبر مرگ پدرش را از رونالار می شوند و به سوگ می نشیند. سنان، پسر کوچکتر روناس، از وضعیت جمره به شدت اندوهگین می شود. در زندان شورش بزرگی رخ می دهد که به شدت سرکوب می شود.
-
فصل ۱ قسمت ۴
در دوازده سپتامبر 1980، کودتا رخ می دهد و حکومت نظامی در کشور برقرار می شود. مصطفی قدم به قدم به اعدام نزدیک تر می شود. جمره خبر مرگ پدرش را از رونالار می شوند و به سوگ می نشیند. سنان، پسر کوچکتر روناس، از وضعیت جمره به شدت اندوهگین می شود. در زندان شورش بزرگی رخ می دهد که به شدت سرکوب می شود.
-
فصل ۱ قسمت ۵
مصطفی و جمره بالاخره به هم می رسند. فیگن لحظه دیدار پدر و دختر را با چشمانی اشکبار تماشا می کند و در همان لحظه صدای کنان و سودا را می شنود که به آن ها نزدیک می شود. فیگن باید مصطفی را پنهان کند اما مصطفی به خاطر جراحت نمی تواند خوب حرکت کند.
-
فصل ۱ قسمت ۶
مصطفی و جمره بالاخره به هم می رسند. فیگن لحظه دیدار پدر و دختر را با چشمانی اشکبار تماشا می کند و در همان لحظه صدای کنان و سودا را می شنود که به آن ها نزدیک می شود. فیگن باید مصطفی را پنهان کند اما مصطفی به خاطر جراحت نمی تواند خوب حرکت کند.
-
فصل ۱ قسمت ۷
باوجود تلاش های فیگن، مصطفی با جمره از عمارت می رود و می خواهد زندگی آزادانه ای با دخترش بسازد. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود. آن ها از شب پرخطری جان به در می برند. فیگن هم خوابش نمی برد و وقتی هنگام سپیده دم از خانه بیرون می آید، مصطفی و جمره را می بیند.
-
فصل ۱ قسمت ۸
باوجود تلاش های فیگن، مصطفی با جمره از عمارت می رود و می خواهد زندگی آزادانه ای با دخترش بسازد. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود. آن ها از شب پرخطری جان به در می برند. فیگن هم خوابش نمی برد و وقتی هنگام سپیده دم از خانه بیرون می آید، مصطفی و جمره را می بیند.
-
فصل ۱ قسمت ۹
جمره را می برند. مصطفی خیلی عصبانی است و منتظر آمدن فیگن می ماند و می خواهد بداند دخترش را کجا برده اند. اما فیگن هم از این ماجرا خبر ندارد.
-
فصل ۱ قسمت ۱۰
جمره را می برند. مصطفی خیلی عصبانی است و منتظر آمدن فیگن می ماند و می خواهد بداند دخترش را کجا برده اند. اما فیگن هم از این ماجرا خبر ندارد.
-
فصل ۱ قسمت ۱۱
کنان فیگن و مصطفی را می بیند و سوالات زیادی به ذهنش می رسد. این مرد کیست؟ با نامزدش چکار دارد؟ در همین حال، عمر به داد فیگن و مصطفی می رسد. روچان از بودن جمره در عمارت معذب است و تصمیم می گیرد از شر او خلاص شود.
-
فصل ۱ قسمت ۱۲
کنان فیگن و مصطفی را می بیند و سوالات زیادی به ذهنش می رسد. این مرد کیست؟ با نامزدش چکار دارد؟ در همین حال، عمر به داد فیگن و مصطفی می رسد. روچان از بودن جمره در عمارت معذب است و تصمیم می گیرد از شر او خلاص شود.
درباره سنگ آرزو
در دهه 1980، خانواده بسیار ثروتمندی مجبور می شوند دختر مردی را که به مجازات اعدام محکوم شده به فرزندی قبول کنند.