جیونگ هر شب سر ساعت مشخصی روبرو یک ایستگاه اتوبوس می نشیند. هیون مین که پس از پایان کار سوار آخرین اتوبوس می شود در همان ایستگاه پیاده و متوجه جیونگ می شود. در یک شب بارانی، او جرئت می کند تا با جیونگ صحبت و چترش را به او تعارف کند.

سان هه خانه به ظاهر آرامی را در وسط یک کوچه اجاره می کند؛ اما این خانه قدیمی پر از مشکلاتی مثل نشتی و لامپ های خراب است. بدتر از همه اینکه هرشب صدای آواز بلند یک نفر از بیرون می آید.

کارآگاه سونگ سیک درباره مرگ پیرمردی در حوزه استحفاظی خود تحقیق می کند. به نظر مرگی طبیعی می رسد اما همه چیز در صحنه فوت به نظر او غیرطبیعی می آید. کارآگاه که قادر به خاتمه دادن به پرونده نیست، برای پیدا کردن سرنخ خودش به تنهایی دست به کار می شود.

یک متصدی کفن و دفن در سردخانه زیرزمین طبقه منفی چهار زیر زمین و یک پرستار آی سی یو در طبقه هشتم، در بیمارستان یک دانشگاه غافل از آنچه در کمین آن هاست شیفت شبانه خود را آغاز می کنند. وقتی شروع به کار می کنند، اتفاقات مرموزی می افتد.

وقتی اتفاقات غیرمنتظره ای در یک شب بارانی می افتد، یک راننده اتوبوس مضطرب می شود.

آیا کسانی که سعی داشتند از عزیزان خود محافظت کنند، خواهند توانست دوباره به آن ها برسند؟

صاحب فروشگاه برای یک مشتری تعریف می کند که چه طور سر از فروشگاه لوازم روشنایی درآورد.

یونگجی که قبلاً در کما بوده، برای بیماران امید و حمایت به ارمغان می آورد.