جلال آقا از هاران برای به دست آوردن زمین باکی از خرابی و کشتار ندارد. او زمین داران دیگر را از بین می برد و صاحب ملک و املاک زیادی می شود. یکی از قربانیان ظلم او عثمان آقا است که برای تهیه آب شب و روز کار می کند. همسر عثمان و جلال هر دو باردارند و هر دو در یک روز زایمان می کنند.
-
فصل ۱ قسمت ۱
جلال آقا از هاران برای به دست آوردن زمین باکی از خرابی و کشتار ندارد. او زمین داران دیگر را از بین می برد و صاحب ملک و املاک زیادی می شود. یکی از قربانیان ظلم او عثمان آقا است که برای تهیه آب شب و روز کار می کند. همسر عثمان و جلال هر دو باردارند و هر دو در یک روز زایمان می کنند.
-
فصل ۱ قسمت ۲
جلال آقا از هاران برای به دست آوردن زمین باکی از خرابی و کشتار ندارد. او زمین داران دیگر را از بین می برد و صاحب ملک و املاک زیادی می شود. یکی از قربانیان ظلم او عثمان آقا است که برای تهیه آب شب و روز کار می کند. همسر عثمان و جلال هر دو باردارند و هر دو در یک روز زایمان می کنند.
-
فصل ۱ قسمت ۳
جلال آقا از هاران برای به دست آوردن زمین باکی از خرابی و کشتار ندارد. او زمین داران دیگر را از بین می برد و صاحب ملک و املاک زیادی می شود. یکی از قربانیان ظلم او عثمان آقا است که برای تهیه آب شب و روز کار می کند. همسر عثمان و جلال هر دو باردارند و هر دو در یک روز زایمان می کنند.
-
فصل ۱ قسمت ۴
جلال آقا از هاران برای به دست آوردن زمین باکی از خرابی و کشتار ندارد. او زمین داران دیگر را از بین می برد و صاحب ملک و املاک زیادی می شود. یکی از قربانیان ظلم او عثمان آقا است که برای تهیه آب شب و روز کار می کند. همسر عثمان و جلال هر دو باردارند و هر دو در یک روز زایمان می کنند.
-
فصل ۱ قسمت ۵
با مرگ رحیم همه چیز به هم می ریزد. لطیف بی با کاری که می کند جلال آقا را در موقعیت سختی قرار می دهد. عمر که به بن بست خورده از رویایی الهام می گیرد. او در انتهای مسیر سلطان را پیدا می کند. درحالیکه سلطان درگیر فشار رازی است که از عثمان آقا فاش شده، او با وجدانش تنهاست تا درباره سد تصمیم بگیرد.
-
فصل ۱ قسمت ۶
با مرگ رحیم همه چیز به هم می ریزد. لطیف بی با کاری که می کند جلال آقا را در موقعیت سختی قرار می دهد. عمر که به بن بست خورده از رویایی الهام می گیرد. او در انتهای مسیر سلطان را پیدا می کند. درحالیکه سلطان درگیر فشار رازی است که از عثمان آقا فاش شده، او با وجدانش تنهاست تا درباره سد تصمیم بگیرد.
-
فصل ۱ قسمت ۷
وقتی عمر حرف های سلطان درباره مرگ عثمان آقا و تحویل دادن مردو به لطیف بی را می شنود، ناامید می شود. مدرو قدم به قدم به اعدام نزدیک می شود و عمر تصمیم می گیرد برای نجات دادن او به روش خودش عمل کند. سلطان در گهواره ای که به دست پدرش ساخته شده به راز غیرمنتظره ای بر می خورد.
-
فصل ۱ قسمت ۸
وقتی عمر حرف های سلطان درباره مرگ عثمان آقا و تحویل دادن مردو به لطیف بی را می شنود، ناامید می شود. مدرو قدم به قدم به اعدام نزدیک می شود و عمر تصمیم می گیرد برای نجات دادن او به روش خودش عمل کند. سلطان در گهواره ای که به دست پدرش ساخته شده به راز غیرمنتظره ای بر می خورد.
-
فصل ۱ قسمت ۹
وقتی مردو تسلیم می شود، گلناز آزاد می شود. لطیف یکی یکی درباره اتفاقات می پرسد. جلال آغا اقدامات لطیف بی را بی جواب نمی گذارد اما فکر می نکرد لطیف بی آن قدر پیش برود که به خانواده خود او برسد. نیلی جلوی سلطان را می گیرد که نزدیک است با کهنه پارچه ای که پیدا کرده معما را حل کند.
-
فصل ۱ قسمت ۱۰
وقتی مردو تسلیم می شود، گلناز آزاد می شود. لطیف یکی یکی درباره اتفاقات می پرسد. جلال آغا اقدامات لطیف بی را بی جواب نمی گذارد اما فکر می نکرد لطیف بی آن قدر پیش برود که به خانواده خود او برسد. نیلی جلوی سلطان را می گیرد که نزدیک است با کهنه پارچه ای که پیدا کرده معما را حل کند.
-
فصل ۱ قسمت ۱۱
قتل شوهر زینب همه را در عمارت شوکه کرده است. همه به جلال آغا چشم دوخته اند. یا جنگ شدت خواهد گرفت یا باید بهای خون ریخته شده پرداخته شود. آیا جلال آغا دست آشتی به لطیف بی خواهد داد؟ راضیه پس از بازگشت به درخت سیاه می خواهد سلطان را وادار به کنار گذاشتن آرزویش درباره سد کند و هرچه سریع تر او را برگرداند.
-
فصل ۱ قسمت ۱۲
قتل شوهر زینب همه را در عمارت شوکه کرده است. همه به جلال آغا چشم دوخته اند. یا جنگ شدت خواهد گرفت یا باید بهای خون ریخته شده پرداخته شود. آیا جلال آغا دست آشتی به لطیف بی خواهد داد؟ راضیه پس از بازگشت به درخت سیاه می خواهد سلطان را وادار به کنار گذاشتن آرزویش درباره سد کند و هرچه سریع تر او را برگرداند.
-
فصل ۱ قسمت ۱۳
عمر و سلطان برای نجات مدرو با قدرت عشقشان دست به کار می شوند. صمیمیت رو به فزونی آسیه و راضیه یعنی دیر یا زود آن راز برملا می شود. دو مادر تصمیم می گیرند برای محافظت از بچه هایشان آن ها را جدا کنند. آسیه با خانواده اش به عمارت دوران اوغلو سر می زند.
-
فصل ۱ قسمت ۱۴
عمر و سلطان برای نجات مدرو با قدرت عشقشان دست به کار می شوند. صمیمیت رو به فزونی آسیه و راضیه یعنی دیر یا زود آن راز برملا می شود. دو مادر تصمیم می گیرند برای محافظت از بچه هایشان آن ها را جدا کنند. آسیه با خانواده اش به عمارت دوران اوغلو سر می زند.
-
فصل ۱ قسمت ۱۵
واپسین تلاش های عمر برای نجات مردو بی نتیجه می ماند. اعدام زودهنگام مردو ضربه ای جانکاه بر روان همه است. عمر اعلان جنگ با لطیف بی می کند و درحالیکه رازهای تاریکی از گذشته افشا می شود، عمر نقشه انتقام دردناکی می کشد. سلطان، متحد سرسخت عمر در این نبرد، جسورانه درمقابل لطیف بی قرار می گیرد.
-
فصل ۱ قسمت ۱۶
واپسین تلاش های عمر برای نجات مردو بی نتیجه می ماند. اعدام زودهنگام مردو ضربه ای جانکاه بر روان همه است. عمر اعلان جنگ با لطیف بی می کند و درحالیکه رازهای تاریکی از گذشته افشا می شود، عمر نقشه انتقام دردناکی می کشد. سلطان، متحد سرسخت عمر در این نبرد، جسورانه درمقابل لطیف بی قرار می گیرد.
-
فصل ۱ قسمت ۱۷
سلطان از مرگ باز می گردد و وقتی عمر را در کنارش نمی بیند متوجه می شود یک جای کار می لنگد. او پس از مواجهه با عمر تصمیم می گیرد رویایی را که با او ساخته بود به تنهایی دنبال کند و در مصافی بزرگ با جلال آغا و لطیف بی قرار می گیرد.
-
فصل ۱ قسمت ۱۸
سلطان از مرگ باز می گردد و وقتی عمر را در کنارش نمی بیند متوجه می شود یک جای کار می لنگد. او پس از مواجهه با عمر تصمیم می گیرد رویایی را که با او ساخته بود به تنهایی دنبال کند و در مصافی بزرگ با جلال آغا و لطیف بی قرار می گیرد.
-
فصل ۱ قسمت ۱۹
سلطان رازی را می فهمد که زندگی اش را دگرگون می کند و تصمیم می گیرد در کارا اگاک بماند. مقدمات جشن عروسی عمر و گلناز در دست انجام است. آیتن تصمیم می گیرد برای فرار از زندان رازی را با لطیف بی در میان بگذارد. لطیف بی این فرصت را غنیمت می شمارد تا علیه جلال آغا از آن استفاده کند.
-
فصل ۱ قسمت ۲۰
سلطان رازی را می فهمد که زندگی اش را دگرگون می کند و تصمیم می گیرد در کارا اگاک بماند. مقدمات جشن عروسی عمر و گلناز در دست انجام است. آیتن تصمیم می گیرد برای فرار از زندان رازی را با لطیف بی در میان بگذارد. لطیف بی این فرصت را غنیمت می شمارد تا علیه جلال آغا از آن استفاده کند.
-
فصل ۱ قسمت ۲۱
همه از خونریزی در عروسی شوکه شده اند. عمر که معتقد است مردو بی گناه است، جلال آغا را مقصر می داند. وقتی عمر مدرکی را که به دنبالش بود پیدا می کند، پدر و پسر رودررو می شوند. عمر با ایستادن در مقابل پدرش مسیر دشوار جدیدی را آغاز می کند. سلطان از ازدواج عمر و گلناز دلشکسته شده است.
-
فصل ۱ قسمت ۲۲
همه از خونریزی در عروسی شوکه شده اند. عمر که معتقد است مردو بی گناه است، جلال آغا را مقصر می داند. وقتی عمر مدرکی را که به دنبالش بود پیدا می کند، پدر و پسر رودررو می شوند. عمر با ایستادن در مقابل پدرش مسیر دشوار جدیدی را آغاز می کند. سلطان از ازدواج عمر و گلناز دلشکسته شده است.
-
فصل ۱ قسمت ۲۳
وقتی عمر صاحب زمین خودش می شود، بین پدر و پسر کشمکشی در می گیرد. فصل کشت و کار نزدیک است و هر دو طرف برای رفع نقص های خود دست به کار می شوند. آیا عمر باوجود موانعی که جلال آغا سر راهش قرار می دهد می تواند بذرهای گمشده را پیدا کند؟ هم زمان، جلال آغا در زمینش با کمبود جدی آب مواجه است.
-
فصل ۱ قسمت ۲۴
وقتی عمر صاحب زمین خودش می شود، بین پدر و پسر کشمکشی در می گیرد. فصل کشت و کار نزدیک است و هر دو طرف برای رفع نقص های خود دست به کار می شوند. آیا عمر باوجود موانعی که جلال آغا سر راهش قرار می دهد می تواند بذرهای گمشده را پیدا کند؟ هم زمان، جلال آغا در زمینش با کمبود جدی آب مواجه است.
-
فصل ۱ قسمت ۲۵
وقتی سلطان طرف جلال آغا را می گیرد، با عمر و راضیه بحثش می شود. جلال آغا به سلطان این فرصت را می دهد که در نبود عمر، کار را به دست بگیرد. وقت بذرافشانی در زمین درخت سیاه رسیده است. هیچ کس روی زمین عمر کار نمی کند. راضیه به کمک عمر که تنها مانده می رود. این وضعیت جلال آغا را خشمگین می کند.
-
فصل ۱ قسمت ۲۶
وقتی سلطان طرف جلال آغا را می گیرد، با عمر و راضیه بحثش می شود. جلال آغا به سلطان این فرصت را می دهد که در نبود عمر، کار را به دست بگیرد. وقت بذرافشانی در زمین درخت سیاه رسیده است. هیچ کس روی زمین عمر کار نمی کند. راضیه به کمک عمر که تنها مانده می رود. این وضعیت جلال آغا را خشمگین می کند.
-
فصل ۱ قسمت ۲۷
گروه های مشغول کاشتن با مشکل آفت خاک مواجه هستند. عمر باید راه حلی را پیدا کند که عثمان آغا سال ها پیش برای این مشکل طراحی کرده بود. آسیه که می فهمد سلطان از راز بزرگش خبر دارد، گفتگویی احساسی اما سخت و دردناک با دخترش می کند.
-
فصل ۱ قسمت ۲۸
گروه های مشغول کاشتن با مشکل آفت خاک مواجه هستند. عمر باید راه حلی را پیدا کند که عثمان آغا سال ها پیش برای این مشکل طراحی کرده بود. آسیه که می فهمد سلطان از راز بزرگش خبر دارد، گفتگویی احساسی اما سخت و دردناک با دخترش می کند.
-
فصل ۱ قسمت ۲۹
عمر و سلطان، جلال آغا را که به خاطر اسارت به دست مدرو مجروح شده نجات می دهند. مواجهه با مرگ، یخ بین پدر و پسر را آب می کند. درحالیکه در طی این مراحل عمر در کنار جلال آغا ایستاده است، جلال آغا هم تصمیمی جدی می گیرد. سلطان تصمیم می گیرد برای آشفته نکردن اوضاع، راز بزرگ را با عمر در میان نگذارد.
-
فصل ۱ قسمت ۳۰
عمر و سلطان، جلال آغا را که به خاطر اسارت به دست مدرو مجروح شده نجات می دهند. مواجهه با مرگ، یخ بین پدر و پسر را آب می کند. درحالیکه در طی این مراحل عمر در کنار جلال آغا ایستاده است، جلال آغا هم تصمیمی جدی می گیرد. سلطان تصمیم می گیرد برای آشفته نکردن اوضاع، راز بزرگ را با عمر در میان نگذارد.
درباره افسانه درخت نارون
جلال آقا از هاران برای به دست آوردن زمین باکی از خرابی و کشتار ندارد. او زمین داران دیگر را از بین می برد و صاحب ملک و املاک زیادی می شود. یکی از قربانیان ظلم او عثمان آقا است که برای تهیه آب شب و روز کار می کند. همسر عثمان و جلال هر دو باردارند و هر دو در یک روز زایمان می کنند.