لتی، یک اژدهای قرمز بسیار ضعیف و ترسوست که توسط پدرش از خانه طرد می شود. با وارد شدن به دنیای ناشناخته ها، او تصمیم می گیرد برای خود خانه ای جدید و امن پیدا کند. پس از چندین مواجهه خطرناک و فرار، به محل زندگی دیاریا می رسد...

لتی، یک اژدهای قرمز بسیار ضعیف و ترسوست که توسط پدرش از خانه طرد می شود. با وارد شدن به دنیای ناشناخته ها، او تصمیم می گیرد برای خود خانه ای جدید و امن پیدا کند. پس از چندین مواجهه خطرناک و فرار، به محل زندگی دیاریا می رسد...

دیاریا پس از اینکه تمایل لتی را برای داشتن خانه جدید می بیند، اولین پیشنهادات خود را به او ارائه می دهد: یک معبد متروکه اما پر از دام، و یک عمارت تسخیر شده که اگر لتی به آنجا برود، در معرض استقبال دوستانه اما بسیار وحشتناک ساکنان مرده آن جا قرار می گیرد!

دیاریا پس از اینکه تمایل لتی را برای داشتن خانه جدید می بیند، اولین پیشنهادات خود را به او ارائه می دهد: یک معبد متروکه اما پر از دام، و یک عمارت تسخیر شده که اگر لتی به آنجا برود، در معرض استقبال دوستانه اما بسیار وحشتناک ساکنان مرده آن جا قرار می گیرد!

در راه رفتن به مکان بعدی، دیاریا به طور مختصر در غاری که خواهران گرایا در آن زندگی می کنند، توقف می کند. سرانجام، دیاریا خانه ای برای لتی می سازد، اما مدت کوتاهی پس از اتمام آن، خانه جدید لتی مورد حمله چهار قهرمان قبلی قرار می گیرد...

در راه رفتن به مکان بعدی، دیاریا به طور مختصر در غاری که خواهران گرایا در آن زندگی می کنند، توقف می کند. سرانجام، دیاریا خانه ای برای لتی می سازد، اما مدت کوتاهی پس از اتمام آن، خانه جدید لتی مورد حمله چهار قهرمان قبلی قرار می گیرد...

دیاریا برای تحقق آرزوی لتی برای زندگی در نقطه ای تنها و دورافتاده، او را به یک منطقه سرد می برد. با این حال، نه تنها زنده ماندن در شرایط سخت برای اژدهای جوان دشوار به نظر می رسد، بلکه او را به روی یخ شناوری که در آنجا یک تخم وجود دارد، منتقل می کند و در آنجا توسط یک نهنگ بلعیده می شود. در داخل نهنگ، او دیوی جونز را می بیند که کاملاً راحت در شکم این جانور زندگی می کند. لتی که تصمیم دارد تخم را به والدینش بازگرداند، توسط جونز از نهنگ خارج می شود، اما درست زمانی که با دیاریا ملاقات می کند، تخم می شکند و جوجه ای بیرون می آید...

دیاریا برای تحقق آرزوی لتی برای زندگی در نقطه ای تنها و دورافتاده، او را به یک منطقه سرد می برد. با این حال، نه تنها زنده ماندن در شرایط سخت برای اژدهای جوان دشوار به نظر می رسد، بلکه او را به روی یخ شناوری که در آنجا یک تخم وجود دارد، منتقل می کند و در آنجا توسط یک نهنگ بلعیده می شود. در داخل نهنگ، او دیوی جونز را می بیند که کاملاً راحت در شکم این جانور زندگی می کند. لتی که تصمیم دارد تخم را به والدینش بازگرداند، توسط جونز از نهنگ خارج می شود، اما درست زمانی که با دیاریا ملاقات می کند، تخم می شکند و جوجه ای بیرون می آید...

لتی با جوجه تازه از تخم در آمده، توسط دیاریا به یک جامعه مسکونی هدایت می شود و امیدوار است بتواند خانواده مناسبی برای جوجه پیدا کند. اما هیچ کدام از خانواده ها را برای سرپرستی جوجه نمی پسندد و دیاریا پیشنهاد می کند که لتی شخصاً جوجه را بزرگ کند. هنگامی که یک کاتوبلپاس وحشی جوجه را تهدید می کند، غریزه پدرانه لتی شکوفا شده و باعث می شود که جوجه را به طور رسمی پذیرفته و نام او را «پیپ» می گذارد.

لتی با جوجه تازه از تخم در آمده، توسط دیاریا به یک جامعه مسکونی هدایت می شود و امیدوار است بتواند خانواده مناسبی برای جوجه پیدا کند. اما هیچ کدام از خانواده ها را برای سرپرستی جوجه نمی پسندد و دیاریا پیشنهاد می کند که لتی شخصاً جوجه را بزرگ کند. هنگامی که یک کاتوبلپاس وحشی جوجه را تهدید می کند، غریزه پدرانه لتی شکوفا شده و باعث می شود که جوجه را به طور رسمی پذیرفته و نام او را «پیپ» می گذارد.

به دلیل مراقبت از پیپ، منابع مالی لتی خالی می شود و او را مجبور به کار کردن می کند. دیاریا، لتی را به یک جامعه بازار چند قومی می برد، جایی که پس از چندین تلاش ناموفق، لتی کاری که مناسب طبیعت او به عنوان یک اژدها باشد را پیدا می کند. در حال که دیاریا دوستان قدیمیش را می بیند، لتی در خارج از شهر، فریب خورده و اسیر می شود.

به دلیل مراقبت از پیپ، منابع مالی لتی خالی می شود و او را مجبور به کار کردن می کند. دیاریا، لتی را به یک جامعه بازار چند قومی می برد، جایی که پس از چندین تلاش ناموفق، لتی کاری که مناسب طبیعت او به عنوان یک اژدها باشد را پیدا می کند. در حال که دیاریا دوستان قدیمیش را می بیند، لتی در خارج از شهر، فریب خورده و اسیر می شود.