مت صاحب یک تعمیرگاه احیای اتومبیل های کلاسیک است که با غیرمنتظره ترین و چالش برانگیزترین پروژه زندگی خود مواجه می شود: نقل مکان ناگهانی دخترش رایلی و فرزندان نوجوان او به خانه اش.

مت به همراه رایلی به بازدید عمومی دبیرستان کارتر می رود و از تمهیداتی که برای اضطراب نوه اش اتخاذ شده چندان خشنود نیست. هم زمان، رایلی با یکی از همکلاسی های سابقش به اسم کیتلین دیدار می کند و قراری برای او و گابریل ترتیب می دهد.

رایلی که در به در به دنبال کار می گردد، با اکراه در مغازه مت مشغول به کار می شود. هم زمان، گابیل و استیچ دور از چشم مت، در ایده پروژه او دخل و تصرف می کنند.

وقتی رایلی یک کمد پر از لباس های مادر مرحومش پیدا می کند، مت را وادار می کند به سراغ یک روانشناس برود.

جیمی، شوهر رایلی، پیدایش می شود تا رایلی را پیش خودش برگرداند و مت چندان از این بابت خوشنود نیست.

وقتی رایلی مراقبت از جورجیا را به کارتر می سپارد، جورجیا مریض می شود. مت هنگام سر زدن به آرامگاه همسرش در روز ولنتاین با خانم بیوه ای آشنا می شود.

وقتی مت درباره یک میز پیک نیک در راهروی مشترک دو مغازه به صاحب پریمیر شکایت می کند، دشمنی بین فروشگاه لباس پارکر و مغازه پریمیر اوج می گیرد. هم زمان، نیاز کارتر به زمانی برای خودش به مکالمه ای مردانه بین او و مت می انجامد.

جورجیا مت و رایلی را دعوت می کند در «روز مشاغل» در مدرسه اش صحبت کنند. گابریل راهنمای پروژه اتومبیل کارتر می شود، تا اینکه یک موضوع کاری فوری تر مطرح می شود.

رایلی در جیب کارتر موادمخدر پیدا می کند. در جایی دیگر، یک درخواست سرمایه گذاری خیرخواهانه برای دو دوستِ از همه جا بی خبر دردسرهایی ایجاد می کند.

وقتی جیمی با شغلی جدید و پیشنهاد برگشتن رایلی و بچه ها به خانه اش باز می گردد، رایلی بین گذشته و آینده اش گرفتار می شود. وقتی ایو به ماشین مت صدمه می زند، دشمنی مت با او دوباره تازه می شود.