مائومائو خدمتکار قصر امپراتور می شود و درباره نفرینی تحقیق می کند که می گویند باعث مرگ شاهزاده ها شده است. وقتی او اتفاقی گفتگوی دو بانوی دربار درمورد «دارو» و «زهر» را می شنود، حس کنجکاوی اش برانگیخته می شود.

مائومائو که تبدیل به آزمایشگر سم و متصدی داروی ملکه اعظم می شود، از سوی جینشی ماموریت پیدا می کند که یک داروی غیرعادی بسازد.

مائومائو درباره شایعه روح زنی که روی دیوارهای شهر حرکت می کند تحقیق می کند.

شخص امپراتور، مائومائو را به سِمت مسئول مخصوص ملکه اعظم لیهوآ منصوب می کند؛ فقط با این هدف که مائومائو حقیقت آزاردهنده بیماری ملکه را کشف کند.

وقتی ملکه اعظم لیهوآ بهبود می یابد، مائومائو به زندگی عادی اش در قصر ملکه اعظم گیوکویو بر می گردد. اما خواجه وحشت زده ای به سراغش می آید و از او برای شکستن طلسمی کمک می خواهد.

مهمانی بزرگ و باشکوه باغ آغاز می شود. مائومائو، آزمایشگر سم، به واکنش ملکه لیشو به غذاهایی که آزمایش کرده مشکوک می شود.

مائومائو با استفاده از سنجاق سری که در مهمانی باغ گرفته چندروزی به زادگاهش بر می گردد. هم زمان، جینشی درگیر حوادث پی در پی داخل قصر است.

مائومائو هنوز در شهر خود است و از او می خواهند پرونده مسموم شدن یک زن را بررسی کند؛ این بار با کمک پدرش.

جینشی درباره مرگ یک افسر ارتش که ظاهراً به خاطر الکل جان باخته پرس و جو می کند و از مائومائو می خواهد علت واقعی مرگ او را پیدا کند.

در دربار شایعه شده کسی که شاهدخت لیشو را در مهمانی باغ مسموم کرده زنی بوده که خودکشی کرده است. اما جینشی به یک خدمتکار مشکوک می شود و مائومائو را مامور تحقیق درباره او می کند.

مائومائو که درباره مرگ پسر بانو آدو و ارتباطش با پدر ناتنی خود لومن کنجکاو است، به سراغ ندیمه آینده بانو آدو می رود تا حقیقت ماجرا را بفهمد.

به خاطر ماجراهای اخیری که در رابطه با فنگمینگ پیش آمد، مائومائو را مرخص می کنند و به خانه می فرستند و او دوباره شروع به کار در وردیگریس می کند. اما یک شب در ضیافت اشراف، ملاقات غیرمنتظره ای با یک رفیق قدیمی دارد.

مائومائو را به خانه جینشی می آورند و وظیفه دارد در قصر بیرونی کار کند. با استخدام شدن افراد جدید، او باید چیزهای بیشتری بیاموزد و همه او را زیر نظر دارند.

جایگزین آه دو در قصر اندرونی از راه می رسد و مائومائو باید برای چهار بانوی اعظم یک سخنرانی به خصوص بکند. کمی بعد، مائومائو به لیهاکو کمک می کند درباره انفجار یک انبار تحقیق کند.

وقتی در قصر یک نفر را مسموم می کنند، گوشون برای رسیدن به حقیقت از مائومائو کمک می خواهد. هم زمان، جینشی درگیر مهمان ناخوانده ای است که تهدیدی برای حوزه تحت سرپرستی اوست.

پس از مرگ یک آهنگر، او برای پسرانش یک کلبه، یک کمد کشودار و یک تنگ ماهی به ارث می گذارد. مائومائو درباره ارتباط این اشیاء عجیب با هم تحقیق می کند.

دختر جوانی ربوده می شود و به خدمتکاری قصر امپراتور گماشته می شود. او در آنجا به طور مخفیانه و با همکاری خواجه دربار از مهارت داروسازی خود استفاده می کند تا معماهای پزشکی داخل قصر را حل کند.

مائومائو به دیدن یکی از ساختمان های کناری خانه وردیگریس می رود که رازی را در خود نهان دارد. وقتی ارتباط جینشی با مائومائو مشخص می شود، لاکان به دشمنی با او ادامه می دهد.

گفتگو با لیهاکو در مورد رویدادهای اخیر مائومائو را به این نتیجه می رساند که معماهایی که او به حل آنها کمک کرده است به هم مرتبطند. وقتی قطعه نهایی پازل در جای خود قرار می گیرد، مائومائو باید فوراً جلوی فاجعه قریب الوقوعی را بگیرد.

مائومائو توانست جلوی سوءقصد را بگیرد اما به شدت مجروح شد. البته جراحات او نمی توانند جلوی کنجکاوی اش را بگیرند و او را به سوی مواجهه با مقصر حادثه سوق می دهند.

مائومائو که به سر کارش در قصر بیرونی برگشته به صحبت های گوئن درباره تجارت خانوادگی اش گوش می دهد. لیهاکو شایعه ای شنیده که او را وادار به عمل می کند.

لاکان از جینشی می خوهد برای مهمانی پیش رو در باغ، گل های رز آبی برویاند و جینشی مجبورمی شود دوباره از مائومائو کمک بخواهد.

مائومائو با پدر واقعی اش روبرو می شود و با بازی ژیانگکی او را به چالش می کشد: بازی یک شرط دارد و آن اینکه اگر مائومائو ببرد پدرش باید یکی از زنان خانه وردیگریس را به همسری بگیرد تا او را از اسارت دربیاورد.

لاکان که شکست خورده یکی از زنان خانه وردیگریس را انتخاب می کند اما با شنیدن صدایی آشنا سریع آنجا را ترک می کند. در خانه جینشی، مائومائو درباره احساسات پیچیده خود نسبت به پدرش صحبت می کند و چند شب بعد، روی دیوار قصر شروع به حرکت می کند.