«گرگ و میش» با نقشه زیرکانه اش موفق می شود ملاقات مختصری با دزموند داشته باشد.

«گرگ و میش» با نقشه زیرکانه اش موفق می شود ملاقات مختصری با دزموند داشته باشد.

یور که فکر می کند «شبانگاه» شکستش داده، اندوهگین و عصبانی است. «گرگ و میش» که احساس می کند ماموریتش به خطر افتاده، او را به کافه دعوت می کند تا با هم درباره این موضوع صحبت کنند. ناگهان اتفاقی برای «گرگ و میش» می افتد که سال ها خبری از آن نبود.

یور که فکر می کند «شبانگاه» شکستش داده، اندوهگین و عصبانی است. «گرگ و میش» که احساس می کند ماموریتش به خطر افتاده، او را به کافه دعوت می کند تا با هم درباره این موضوع صحبت کنند. ناگهان اتفاقی برای «گرگ و میش» می افتد که سال ها خبری از آن نبود.

«شبانگاه» و «گرگ و میش» که برای برداشتن یک نقاشی رمزی به مسابقه تنیس رفته بودند، مسابقه خود را به اتمام می رسانند. پس از آن، «شبانگاه» از یور می خواهد با او مسابقه تنیس دهد تا بتواند نقش همسر «گرگ و میش» را از او بگیرد.

«شبانگاه» و «گرگ و میش» که برای برداشتن یک نقاشی رمزی به مسابقه تنیس رفته بودند، مسابقه خود را به اتمام می رسانند. پس از آن، «شبانگاه» از یور می خواهد با او مسابقه تنیس دهد تا بتواند نقش همسر «گرگ و میش» را از او بگیرد.

«گرگ و میش» و «شبانگاه» وارد یک تورنمنت زیرزمینی تنیس می شوند تا به عنوان دو بازیکن ماموریت خود را انجام دهند. در این مسابقه سخت هیچ قانونی وجود ندارد.

«گرگ و میش» و «شبانگاه» وارد یک تورنمنت زیرزمینی تنیس می شوند تا به عنوان دو بازیکن ماموریت خود را انجام دهند. در این مسابقه سخت هیچ قانونی وجود ندارد.

جاسوس جدیدی به نام «شبانگاه» به تیم ایجاد صلح میان شرق و غرب می پیوندد. او فکر می کند بهتر از یور می تواند نقش همسر لوید را بازی کند و وارد جنگی روانی با او می شود.

جاسوس جدیدی به نام «شبانگاه» به تیم ایجاد صلح میان شرق و غرب می پیوندد. او فکر می کند بهتر از یور می تواند نقش همسر لوید را بازی کند و وارد جنگی روانی با او می شود.

لوید به خاطر یکی از کارهای مدرسه آنیا، او را به بیمارستانی می برد که درآنجا کار می کند. آنیا یک رمز مخفی را با بغل دستی ها و هم کلاسی هایش در میان می گذارد. فرانکی باور می کند که بالاخره زنی به او علاقه مند شده است.

لوید به خاطر یکی از کارهای مدرسه آنیا، او را به بیمارستانی می برد که درآنجا کار می کند. آنیا یک رمز مخفی را با بغل دستی ها و هم کلاسی هایش در میان می گذارد. فرانکی باور می کند که بالاخره زنی به او علاقه مند شده است.

جورج پسری در کلاس آنیا است که مطمئن است مجبور خواهد شد از ایدن برود و در آخرین روز حضورش، همه حسابی او را تحویل می گیرند. یور به سمت ایدن می شتابد تا لباس های ورزش آنیا را به او بدهد؛ درحالیکه لوید تعقیبش می کند.

جورج پسری در کلاس آنیا است که مطمئن است مجبور خواهد شد از ایدن برود و در آخرین روز حضورش، همه حسابی او را تحویل می گیرند. یور به سمت ایدن می شتابد تا لباس های ورزش آنیا را به او بدهد؛ درحالیکه لوید تعقیبش می کند.

یوری به آنیا کمک می کند برای امتحانات میان ترمش آماده شود. کمی بعد، لوید وارد گاوصندوق دانشسرای ایدن می شود تا در برگه های امتحانی آنیا دست ببرد؛ اما با جاسوس تازه کاری آشنا می شود که خودش را «بامداد» می نامد.

یوری به آنیا کمک می کند برای امتحانات میان ترمش آماده شود. کمی بعد، لوید وارد گاوصندوق دانشسرای ایدن می شود تا در برگه های امتحانی آنیا دست ببرد؛ اما با جاسوس تازه کاری آشنا می شود که خودش را «بامداد» می نامد.

آنیا می خواهد با کمک کردن به دیمین در کارهای هنری، «برنامه دوستی» را ادامه دهد؛ اما نتایج فاجعه ای به بار می آید. سیلویا با لوید آشنا می شود. یوری در آشپزی به یور کمک می کند.

آنیا می خواهد با کمک کردن به دیمین در کارهای هنری، «برنامه دوستی» را ادامه دهد؛ اما نتایج فاجعه ای به بار می آید. سیلویا با لوید آشنا می شود. یوری در آشپزی به یور کمک می کند.

یور که به این نتیجه رسیده ممکن است لوید کم کم وجود او را بی فایده بداند، از همکارانش می خواهد به او آشپزی یاد بدهند.

یور که به این نتیجه رسیده ممکن است لوید کم کم وجود او را بی فایده بداند، از همکارانش می خواهد به او آشپزی یاد بدهند.

بعدازآنکه آنیا و یک سگ تعلیم دیده توسط تروریست ها لوید را نجات می دهند، او قبول می کند که عضو جدیدی به خانواده شان اضافه شود: حیوان خانگی جدیدشان، باند.

بعدازآنکه آنیا و یک سگ تعلیم دیده توسط تروریست ها لوید را نجات می دهند، او قبول می کند که عضو جدیدی به خانواده شان اضافه شود: حیوان خانگی جدیدشان، باند.

یور، آنیا را از تروریست هایی که نمی شناسدشان نجات می دهد. سگ باهوش آینده را می بیند و این باعث می شود خنثی کردن بمب برای آنیا خیلی مهم شود.

یور، آنیا را از تروریست هایی که نمی شناسدشان نجات می دهد. سگ باهوش آینده را می بیند و این باعث می شود خنثی کردن بمب برای آنیا خیلی مهم شود.

وقتی تروریست ها نقشه یک آدمکشی را می کشند، آخرین بارقه امید به صلح میان استانیا و وستالیس در معرض خطر قرار می گیرد. خانواده فورجر می خواهند سگی را به عنوان حیوان خانگی خود انتخاب کنند.