زمانی که پدر الایزا اسکارلت فوت می کند، او با تصمیم سختی رو به رو می شود؛ یا باید تا آخر عمرش فقیر بماند و یا اینکه مدیریت دفتر کارآگاهی پدرش را به دست بگیرد و به حل پرونده های جنایی بپردازد. اما آیا او میتواند در دنیایی که مردها در آن حکومت می کنند، موفق شود؟!

الایزا پرونده ای به ظاهر غیرممکن را قبول میکند: اثبات بی گناهی مردی که در صحنه قتل با چاقوی خون آلود در دست ظاهر شده و قبلاً هم به جرم خود اعتراف کرده است.

اسکاتلندیارد باندها و گروههای سیاسی را زیرنظر دارد. الایزا توسط دوک استخدام می شود تا مخفی شود و در یکی از این گروه ها نفوذ کند.

الایزا توسط یک عکاس استخدام می شود و پیام های عجیب و غریب و تهدیدآمیزی را از مردگان دریافت می کند و بعداً به کشف شگفت انگیزی درباره پدر مرحوم خود می رسد.

کتاب هنری اسکارلت که سرنخهایی در آن است، الایزا و دوک را به یک زندان به ظاهر متروکه در حومه لندن هدایت میکند.

الایزا تکه های پازل را کنار هم میچیند تا بفهمد واقعاً چه اتفاقی برای پدرش افتاده است. موسی ارتباط زیادی با مجرمان دارد، که وی را در حین تحقیقات مظنون می کند.