در یک روز بارانی، لی مین کیونگ و نو هوی اوه که نمی دانند در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند، برخورد ناخوشایندی با هم دارند.

در یک روز بارانی، لی مین کیونگ و نو هوی اوه که نمی دانند در همسایگی یکدیگر زندگی می کنند، برخورد ناخوشایندی با هم دارند.

در ایستگاه پلیس، مین کیونگ و هوی اوه دعوای شدیدی به راه می اندازند. بعدها به هوی اوه توصیه می شود که از افرادی که عصبانیت او را تحریک می کنند، دوری کند.

در ایستگاه پلیس، مین کیونگ و هوی اوه دعوای شدیدی به راه می اندازند. بعدها به هوی اوه توصیه می شود که از افرادی که عصبانیت او را تحریک می کنند، دوری کند.

برخورد با یک همکار قدیمی، خاطرات دردناکی را برای مین کیونگ به خاطر می آورد. هوی، با یک فلاشر در حال گشت زنی در محله است...

برخورد با یک همکار قدیمی، خاطرات دردناکی را برای مین کیونگ به خاطر می آورد. هوی، با یک فلاشر در حال گشت زنی در محله است...

مین کیونگ مصمم است که سگ گمشده خود را پیدا کند. هوی-اوه، با وجود داشتن سابقه فعالیت فروش مواد مخدر، ماموریتی مخفی را انجام می دهد.

مین کیونگ مصمم است که سگ گمشده خود را پیدا کند. هوی-اوه، با وجود داشتن سابقه فعالیت فروش مواد مخدر، ماموریتی مخفی را انجام می دهد.

فلاشر دوباره ظاهر می شود، این بار در مقابل مین کیونگ، اما خوشبختانه هوی-اوه نزدیک است...

فلاشر دوباره ظاهر می شود، این بار در مقابل مین کیونگ، اما خوشبختانه هوی-اوه نزدیک است...

هوی-اوه مبانی دفاع شخصی را به مین کیونگ آموزش می دهد. اما به زودی، با رسیدن پیغامی ناگهانی، اضطراب مین کیونگ به طور کامل برمی گردد.

هوی-اوه مبانی دفاع شخصی را به مین کیونگ آموزش می دهد. اما به زودی، با رسیدن پیغامی ناگهانی، اضطراب مین کیونگ به طور کامل برمی گردد.

یک حادثه ناگهانی در شب، مین کیونگ را ترسانده و او احساس می کند که در تنهایی آسیب پذیرتر است. از طرفی دیگر، مادر هوی آه زنی را در آپارتمان پسرش کشف می کند.