کت و دختر نوجوانش آلیس برای زندگی به خانه مادربزرگ دل می روند که چندان با او صمیمی نیستند. آلیس برای فرار از تنش، در مزرعه گشت و گذار می کند و سر از یک ماجراجویی غافلگیرکننده در می آورد.

پیشنهاد یک قرارداد کتاب به کت داده می شود که او را وادار به یادآوری خاطرات تلخ گذشته می کند. دل می خواهد با گذشته خداحافظی کند و آلیس دلش برای بازگشت به گذشته پر می کشد.

آلیس عاشق گذشته می شود و تجربه عاشقانه ای را پشت سر می گذارد. کت در دفتر روزنامه مشغول به کار می شود. دل به خاطرات تلخ و شیرین قایق کولتون فکر می کند.

آلیس با نوجوانیِ پدرومادرش به یک قرار چهارنفره می رود. کت با رفتن به گذشته یک کشف غافلگیرانه می کند. دل غرورش را زیر پا می گذارد تا کمک بگیرد.

کت و الیوت برای مراسم «بازگشت به دهه نود» دبیرستان، دخترها را همراهی می کنند. آلیس در زمان حال به دنبال بخشی از گذشته خود می گردد. با بسته شدن یکی از بناهای قدیمی محلی، دل با خاطرات بیشتری وداع می کند.

کت و آلیس سعی دارند جلوی ناپدید شدن جیکوب را بگیرند. دل متوجه می شود فقط او نیست که از ماجرای جیکوب ناراحت است، بلکه کل مردم شهر هم غمگینند و با این فکر خودش را دلداری می دهد.

آلیس به مهمانی سال نو می رود تا از دوستش حمایت کند. کت متوجه معمایی درباره پدرش می شود؛ درحالیکه دل پرده از رازی درباره او بر می دارد که همیشه آزارش داده است.

وقتی دوستی قدیمی باز می گردد، آلیس متوجه می شود که رابطه اش آینده ای ندارد و کت از رازهای خانوادگی اش شوکه می شود. دل می خواهد شانسش را با بایرون امتحان کند.

آلیس که می داند باید در زمان حال زندگی را تجربه کند، با گذشته خداحافظی می کند. کت سعی دارد جلوی مرگ پدرش را بگیرد. دل به خاطرات خود با دید تازه ای می نگرد.

کت و آلیس به مراسم خاکسپاری کولتون می روند. دل برای التیام سوگ کولتون به گروه درمانی می رود. کت دیدگاه تازه ای درباره جیکوب دارد.