روبی و پدرش در شهر امرالد باغ میوه ای را به ارث می برند. روبی یک چاه قدیمی آرزو در باغ پیدا می کند و تصمیم می گیرد مردم شهر را به آرزوهای برآورده نشده شان برساند. او با دوستان خود، سم و مینا، با مهربانی و استقامت تلاش می کند همه آرزوهای شهر امرالد را برآورده کند.