پدر زهره او را مجبور به ازدواج با مردی ثروتمند و بانفوذ می کند. اما در شب عروسی زهره شوهرش را مجروح می کند و پا به فرار می گذارد، تا اینکه مرد جوان و شجاعی به او پناه می دهد.