در سال 1939، فاجعه ای در معدن شهری کوچک رخ می دهد که 9 قربانی می گیرد و رئیس معدن مقصر آن است. داوود که پدرش را به خاطر این سهل انگاری از دست داده مجبور می شود زیر یوغ رئیس معدن برود اما از این فرصت برای به زیر کشیدن او استفاده می کند و هم زمان، به دختر او دل می بازد.