لوک ویلیامز مردی جوان و بلندهمت است که برای یافتن شغل از نیجریه مهاجرت کرده و به وایتهال می رسد. او سوار بر قطاری به مقصد لندن با زنی مسن به نام خانم پینکرتون آشنا می شود که به او می گوید قاتلی در روستای محل سکونتش متواری است.