داستان این سریال درمورد یک سرباز سابق نیروهای ویژه ترکیه به اسم «ماراشلی» است که پس از مرگ غم انگیز دخترش، زندگی اش به کل تغییر می کند. او یک کتابفروشی باز می کند و زندگی اش را از این طریق می گذراند تا اینکه یک روز دختر زیبایی به اسم «ماهور» پا به مغازه اش می گذارد. ماهور عکاس موفقی است که طی اتفاقاتی، به دردسر بزرگی می افتد و ماراشلی مجبور می شود او را نجات دهد. از همان روز به بعد، سرنوشت این دو به هم گره می خورد.

داستان این سریال درمورد یک سرباز سابق نیروهای ویژه ترکیه به اسم «ماراشلی» است که پس از مرگ غم انگیز دخترش، زندگی اش به کل تغییر می کند. او یک کتابفروشی باز می کند و زندگی اش را از این طریق می گذراند تا اینکه یک روز دختر زیبایی به اسم «ماهور» پا به مغازه اش می گذارد. ماهور عکاس موفقی است که طی اتفاقاتی، به دردسر بزرگی می افتد و ماراشلی مجبور می شود او را نجات دهد. از همان روز به بعد، سرنوشت این دو به هم گره می خورد.

داستان این سریال درمورد یک سرباز سابق نیروهای ویژه ترکیه به اسم «ماراشلی» است که پس از مرگ غم انگیز دخترش، زندگی اش به کل تغییر می کند. او یک کتابفروشی باز می کند و زندگی اش را از این طریق می گذراند تا اینکه یک روز دختر زیبایی به اسم «ماهور» پا به مغازه اش می گذارد. ماهور عکاس موفقی است که طی اتفاقاتی، به دردسر بزرگی می افتد و ماراشلی مجبور می شود او را نجات دهد. از همان روز به بعد، سرنوشت این دو به هم گره می خورد.

داستان این سریال درمورد یک سرباز سابق نیروهای ویژه ترکیه به اسم «ماراشلی» است که پس از مرگ غم انگیز دخترش، زندگی اش به کل تغییر می کند. او یک کتابفروشی باز می کند و زندگی اش را از این طریق می گذراند تا اینکه یک روز دختر زیبایی به اسم «ماهور» پا به مغازه اش می گذارد. ماهور عکاس موفقی است که طی اتفاقاتی، به دردسر بزرگی می افتد و ماراشلی مجبور می شود او را نجات دهد. از همان روز به بعد، سرنوشت این دو به هم گره می خورد.

ماراشلی مطمئن است که شخصی در درون خانواده تورل، ماهور را در چنین موقعیتی قرار داده است. از نظر ماراشلی، هر یک از اعضای خانواده مظنون به حساب می آیند بنابراین، او تصمیم می گیرد که دوباره به عنوان بادیگارد ماهور مشغول به کار شود. اولین قدم ماراشلی برای شناخت خانواده تورل چه خواهد بود؟

ماراشلی مطمئن است که شخصی در درون خانواده تورل، ماهور را در چنین موقعیتی قرار داده است. از نظر ماراشلی، هر یک از اعضای خانواده مظنون به حساب می آیند بنابراین، او تصمیم می گیرد که دوباره به عنوان بادیگارد ماهور مشغول به کار شود. اولین قدم ماراشلی برای شناخت خانواده تورل چه خواهد بود؟

ماراشلی مطمئن است که شخصی در درون خانواده تورل، ماهور را در چنین موقعیتی قرار داده است. از نظر ماراشلی، هر یک از اعضای خانواده مظنون به حساب می آیند بنابراین، او تصمیم می گیرد که دوباره به عنوان بادیگارد ماهور مشغول به کار شود. اولین قدم ماراشلی برای شناخت خانواده تورل چه خواهد بود؟

ماراشلی مطمئن است که شخصی در درون خانواده تورل، ماهور را در چنین موقعیتی قرار داده است. از نظر ماراشلی، هر یک از اعضای خانواده مظنون به حساب می آیند بنابراین، او تصمیم می گیرد که دوباره به عنوان بادیگارد ماهور مشغول به کار شود. اولین قدم ماراشلی برای شناخت خانواده تورل چه خواهد بود؟

ماراشلی به ماهور می گوید شخصی که می خواست او را بکشد، یکی از اعضای خانواده اش بوده است و دلیل سوءظن هایش را به او توضیح می دهد. ماهور از شنیدن حرف های ماراشلی دیوانه می شود.

ماراشلی به ماهور می گوید شخصی که می خواست او را بکشد، یکی از اعضای خانواده اش بوده است و دلیل سوءظن هایش را به او توضیح می دهد. ماهور از شنیدن حرف های ماراشلی دیوانه می شود.

ماراشلی به ماهور می گوید شخصی که می خواست او را بکشد، یکی از اعضای خانواده اش بوده است و دلیل سوءظن هایش را به او توضیح می دهد. ماهور از شنیدن حرف های ماراشلی دیوانه می شود.

ماراشلی به ماهور می گوید شخصی که می خواست او را بکشد، یکی از اعضای خانواده اش بوده است و دلیل سوءظن هایش را به او توضیح می دهد. ماهور از شنیدن حرف های ماراشلی دیوانه می شود.

عزیز تورل، نجاتی و ایلهان موفق به فرار از ماشین سوخته می شوند اما نجاتی هرگز احساسی را که در آن لحظه تجربه کرده، فراموش نخواهد کرد!

عزیز تورل، نجاتی و ایلهان موفق به فرار از ماشین سوخته می شوند اما نجاتی هرگز احساسی را که در آن لحظه تجربه کرده، فراموش نخواهد کرد!

عزیز تورل، نجاتی و ایلهان موفق به فرار از ماشین سوخته می شوند اما نجاتی هرگز احساسی را که در آن لحظه تجربه کرده، فراموش نخواهد کرد!

عزیز تورل، نجاتی و ایلهان موفق به فرار از ماشین سوخته می شوند اما نجاتی هرگز احساسی را که در آن لحظه تجربه کرده، فراموش نخواهد کرد!

ماهور با ماراشلی به نمایشگاه دوستش کمال می رود. کمال، ماهور را به کسی معرفی می کند که عاشق هنر است و آغاز آشنایی با این شخص، لحظات پر تنشی را برای ماراشلی و ماهور رقم می زند. روز دادگاه فرا رسیده است. ساواش ماهور را تهدید می کند که اگر اظهاراتش را پس نگیرد، او را می کشد. ماراشلی از طریقی می فهمد اوزان کجاست و...

ماهور با ماراشلی به نمایشگاه دوستش کمال می رود. کمال، ماهور را به کسی معرفی می کند که عاشق هنر است و آغاز آشنایی با این شخص، لحظات پر تنشی را برای ماراشلی و ماهور رقم می زند. روز دادگاه فرا رسیده است. ساواش ماهور را تهدید می کند که اگر اظهاراتش را پس نگیرد، او را می کشد. ماراشلی از طریقی می فهمد اوزان کجاست و...

ماهور با ماراشلی به نمایشگاه دوستش کمال می رود. کمال، ماهور را به کسی معرفی می کند که عاشق هنر است و آغاز آشنایی با این شخص، لحظات پر تنشی را برای ماراشلی و ماهور رقم می زند. روز دادگاه فرا رسیده است. ساواش ماهور را تهدید می کند که اگر اظهاراتش را پس نگیرد، او را می کشد. ماراشلی از طریقی می فهمد اوزان کجاست و...

ماهور با ماراشلی به نمایشگاه دوستش کمال می رود. کمال، ماهور را به کسی معرفی می کند که عاشق هنر است و آغاز آشنایی با این شخص، لحظات پر تنشی را برای ماراشلی و ماهور رقم می زند. روز دادگاه فرا رسیده است. ساواش ماهور را تهدید می کند که اگر اظهاراتش را پس نگیرد، او را می کشد. ماراشلی از طریقی می فهمد اوزان کجاست و...

ساواش، ماهور را می رباید و او را در اتاقی حبس می کند که مانند یک سیاه چال است. او با ماهور رفتار بسیار بدی دارد. ماهور برای اولین بار حس می کند که بسیار به مرگ نزدیک است. ماهور فکر می کند ماراشلی مرده است. ساواش به عزیز می گوید اگر نمی خواهد ماهور حقیقت را درباره خانواده اش بفهمد، ماراشلی را بکشد. ساواش، اوزان را نیز تهدید می کند و به او 24 ساعت فرصت می دهد. در پایان این 24 ساعت، یک سورپرایز در انتظار خانواده تورل و اوزان است که زندگی آنها را تغییر خواهد داد. ماهور، زلیش را به بازار دعوت می کند، دعوتی که توسط دوستش بتول ترتیب داده شده است. از نظر ماراشلی، این دعوت خطرناک به نظر می رسد، اما او نمی تواند قلب ماهور را بشکند.

ساواش، ماهور را می رباید و او را در اتاقی حبس می کند که مانند یک سیاه چال است. او با ماهور رفتار بسیار بدی دارد. ماهور برای اولین بار حس می کند که بسیار به مرگ نزدیک است. ماهور فکر می کند ماراشلی مرده است. ساواش به عزیز می گوید اگر نمی خواهد ماهور حقیقت را درباره خانواده اش بفهمد، ماراشلی را بکشد. ساواش، اوزان را نیز تهدید می کند و به او 24 ساعت فرصت می دهد. در پایان این 24 ساعت، یک سورپرایز در انتظار خانواده تورل و اوزان است که زندگی آنها را تغییر خواهد داد. ماهور، زلیش را به بازار دعوت می کند، دعوتی که توسط دوستش بتول ترتیب داده شده است. از نظر ماراشلی، این دعوت خطرناک به نظر می رسد، اما او نمی تواند قلب ماهور را بشکند.

ساواش، ماهور را می رباید و او را در اتاقی حبس می کند که مانند یک سیاه چال است. او با ماهور رفتار بسیار بدی دارد. ماهور برای اولین بار حس می کند که بسیار به مرگ نزدیک است. ماهور فکر می کند ماراشلی مرده است. ساواش به عزیز می گوید اگر نمی خواهد ماهور حقیقت را درباره خانواده اش بفهمد، ماراشلی را بکشد. ساواش، اوزان را نیز تهدید می کند و به او 24 ساعت فرصت می دهد. در پایان این 24 ساعت، یک سورپرایز در انتظار خانواده تورل و اوزان است که زندگی آنها را تغییر خواهد داد. ماهور، زلیش را به بازار دعوت می کند، دعوتی که توسط دوستش بتول ترتیب داده شده است. از نظر ماراشلی، این دعوت خطرناک به نظر می رسد، اما او نمی تواند قلب ماهور را بشکند.

ساواش، ماهور را می رباید و او را در اتاقی حبس می کند که مانند یک سیاه چال است. او با ماهور رفتار بسیار بدی دارد. ماهور برای اولین بار حس می کند که بسیار به مرگ نزدیک است. ماهور فکر می کند ماراشلی مرده است. ساواش به عزیز می گوید اگر نمی خواهد ماهور حقیقت را درباره خانواده اش بفهمد، ماراشلی را بکشد. ساواش، اوزان را نیز تهدید می کند و به او 24 ساعت فرصت می دهد. در پایان این 24 ساعت، یک سورپرایز در انتظار خانواده تورل و اوزان است که زندگی آنها را تغییر خواهد داد. ماهور، زلیش را به بازار دعوت می کند، دعوتی که توسط دوستش بتول ترتیب داده شده است. از نظر ماراشلی، این دعوت خطرناک به نظر می رسد، اما او نمی تواند قلب ماهور را بشکند.

جلال و ماهور، زلیش بیهوش شده را سریعا به بیمارستان می رسانند و در آنجا مشخص می شود که او با دیدن مردان ماسک زده، دوباره دچار آسیب روانی شده است. زلیش تمایلی به دیدن جلال ندارد و مدام از او روی بر می گرداند و همین مسأله، جلال را مستأصل کرده و به هم می ریزد تا اینکه ...

جلال و ماهور، زلیش بیهوش شده را سریعا به بیمارستان می رسانند و در آنجا مشخص می شود که او با دیدن مردان ماسک زده، دوباره دچار آسیب روانی شده است. زلیش تمایلی به دیدن جلال ندارد و مدام از او روی بر می گرداند و همین مسأله، جلال را مستأصل کرده و به هم می ریزد تا اینکه ...

جلال و ماهور، زلیش بیهوش شده را سریعا به بیمارستان می رسانند و در آنجا مشخص می شود که او با دیدن مردان ماسک زده، دوباره دچار آسیب روانی شده است. زلیش تمایلی به دیدن جلال ندارد و مدام از او روی بر می گرداند و همین مسأله، جلال را مستأصل کرده و به هم می ریزد تا اینکه ...

جلال و ماهور، زلیش بیهوش شده را سریعا به بیمارستان می رسانند و در آنجا مشخص می شود که او با دیدن مردان ماسک زده، دوباره دچار آسیب روانی شده است. زلیش تمایلی به دیدن جلال ندارد و مدام از او روی بر می گرداند و همین مسأله، جلال را مستأصل کرده و به هم می ریزد تا اینکه ...

ساواش که به دلیل سوختگی عمیق صورت در بیمارستان بستری است، بسیار خسته و بیمار است و دچار مشکلات عصبی شده است. اولین خواسته او بعد از بیدار شدن، پیدا کردن ماراشلی است. ماراشلی مورد بازجویی قرار می گیرد و سوال اینجاست که آیا تغییری در برنامه خود ایجاد می کند یا نه. ماهور هر چقدر صمیمانه با ماراشلی رفتار می کند، باز هم ماراشلی از او دور می شود. ماهور به خانه ماراشلی می رود و چون به او مشکوک است، همه خانه را می گردد تا مدرکی پیدا کند.

ساواش که به دلیل سوختگی عمیق صورت در بیمارستان بستری است، بسیار خسته و بیمار است و دچار مشکلات عصبی شده است. اولین خواسته او بعد از بیدار شدن، پیدا کردن ماراشلی است. ماراشلی مورد بازجویی قرار می گیرد و سوال اینجاست که آیا تغییری در برنامه خود ایجاد می کند یا نه. ماهور هر چقدر صمیمانه با ماراشلی رفتار می کند، باز هم ماراشلی از او دور می شود. ماهور به خانه ماراشلی می رود و چون به او مشکوک است، همه خانه را می گردد تا مدرکی پیدا کند.

ساواش که به دلیل سوختگی عمیق صورت در بیمارستان بستری است، بسیار خسته و بیمار است و دچار مشکلات عصبی شده است. اولین خواسته او بعد از بیدار شدن، پیدا کردن ماراشلی است. ماراشلی مورد بازجویی قرار می گیرد و سوال اینجاست که آیا تغییری در برنامه خود ایجاد می کند یا نه. ماهور هر چقدر صمیمانه با ماراشلی رفتار می کند، باز هم ماراشلی از او دور می شود. ماهور به خانه ماراشلی می رود و چون به او مشکوک است، همه خانه را می گردد تا مدرکی پیدا کند.

ساواش که به دلیل سوختگی عمیق صورت در بیمارستان بستری است، بسیار خسته و بیمار است و دچار مشکلات عصبی شده است. اولین خواسته او بعد از بیدار شدن، پیدا کردن ماراشلی است. ماراشلی مورد بازجویی قرار می گیرد و سوال اینجاست که آیا تغییری در برنامه خود ایجاد می کند یا نه. ماهور هر چقدر صمیمانه با ماراشلی رفتار می کند، باز هم ماراشلی از او دور می شود. ماهور به خانه ماراشلی می رود و چون به او مشکوک است، همه خانه را می گردد تا مدرکی پیدا کند.

هنگام بازجویی از اوزان، ماراشلی می فهمد که ساواش اداره کمپانی را در دست گرفته است. ماهور به خارج نمی رود و به عشقش به ماراشلی اعتراف می کند و عزیز هم می فهمد که ماهور سوار هواپیما نشده است. در همین حال، فیروزان دوباره از عشقش می گوید، اما این بار عزیز نسبت به این موضوع بسیار بدگمان است. از طرفی دیگر، عزیز که ماراشلی را مقصر اتفاقات پیش آمده می داند، نمی تواند ماهور را به بازگشت به خانه مجاب کند. ماراشلی که از کارهای کثیف ساواس مطلع می گردد، برای او یادداشتی می فرستد و...

هنگام بازجویی از اوزان، ماراشلی می فهمد که ساواش اداره کمپانی را در دست گرفته است. ماهور به خارج نمی رود و به عشقش به ماراشلی اعتراف می کند و عزیز هم می فهمد که ماهور سوار هواپیما نشده است. در همین حال، فیروزان دوباره از عشقش می گوید، اما این بار عزیز نسبت به این موضوع بسیار بدگمان است. از طرفی دیگر، عزیز که ماراشلی را مقصر اتفاقات پیش آمده می داند، نمی تواند ماهور را به بازگشت به خانه مجاب کند. ماراشلی که از کارهای کثیف ساواس مطلع می گردد، برای او یادداشتی می فرستد و...

هنگام بازجویی از اوزان، ماراشلی می فهمد که ساواش اداره کمپانی را در دست گرفته است. ماهور به خارج نمی رود و به عشقش به ماراشلی اعتراف می کند و عزیز هم می فهمد که ماهور سوار هواپیما نشده است. در همین حال، فیروزان دوباره از عشقش می گوید، اما این بار عزیز نسبت به این موضوع بسیار بدگمان است. از طرفی دیگر، عزیز که ماراشلی را مقصر اتفاقات پیش آمده می داند، نمی تواند ماهور را به بازگشت به خانه مجاب کند. ماراشلی که از کارهای کثیف ساواس مطلع می گردد، برای او یادداشتی می فرستد و...

هنگام بازجویی از اوزان، ماراشلی می فهمد که ساواش اداره کمپانی را در دست گرفته است. ماهور به خارج نمی رود و به عشقش به ماراشلی اعتراف می کند و عزیز هم می فهمد که ماهور سوار هواپیما نشده است. در همین حال، فیروزان دوباره از عشقش می گوید، اما این بار عزیز نسبت به این موضوع بسیار بدگمان است. از طرفی دیگر، عزیز که ماراشلی را مقصر اتفاقات پیش آمده می داند، نمی تواند ماهور را به بازگشت به خانه مجاب کند. ماراشلی که از کارهای کثیف ساواس مطلع می گردد، برای او یادداشتی می فرستد و...

عزیز که به دلیل حمله قلبی در بیمارستان بستری است، حال خوبی دارد. در بیمارستان، نکاتی متوجه تنش و عشق بین ماهور و ماراشلی می شود. در همین حال، ساواش به بیمارستان می رود و با ایلهان که خطر مرگ او را تهدید می کرده، در مورد موضوع گزارش به پلیس صحبت می کند و به او می گوید که عکسهایی دارد که به نفع او خواهد بود. از طرفی دیگر، سامی در مورد کالاهای موجود در انبار و زندگی نوزات با ماراشلی مذاکره می کند، اما زندگی نوزات، برای ماراشلی ارزشمندتر است. ماهور تمام تلاشش را می کند تا ماراشلی را کنار بگذارد و ماراشلی به او یادآوری می کند که هنوز در خطر است. ماراشلی که مکالمه خود را با ماهور ضبط کرده است، از اینکه ماهور را تحت فشار گذاشته و به او دروغ گفته، ناراحت است. عوامل سامی در کمین ماهور و ماراشلی هستند و هر دوی آنها موفق به فرار می شوند اما ماهور مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و ماراشلی مجبور می شود برای نجات ماهور که خون زیادی از دست داده، با سامی مذاکره کند. آیا ماراشلی قادر به نجات جان ماهور خواهد بود؟

عزیز که به دلیل حمله قلبی در بیمارستان بستری است، حال خوبی دارد. در بیمارستان، نکاتی متوجه تنش و عشق بین ماهور و ماراشلی می شود. در همین حال، ساواش به بیمارستان می رود و با ایلهان که خطر مرگ او را تهدید می کرده، در مورد موضوع گزارش به پلیس صحبت می کند و به او می گوید که عکسهایی دارد که به نفع او خواهد بود. از طرفی دیگر، سامی در مورد کالاهای موجود در انبار و زندگی نوزات با ماراشلی مذاکره می کند، اما زندگی نوزات، برای ماراشلی ارزشمندتر است. ماهور تمام تلاشش را می کند تا ماراشلی را کنار بگذارد و ماراشلی به او یادآوری می کند که هنوز در خطر است. ماراشلی که مکالمه خود را با ماهور ضبط کرده است، از اینکه ماهور را تحت فشار گذاشته و به او دروغ گفته، ناراحت است. عوامل سامی در کمین ماهور و ماراشلی هستند و هر دوی آنها موفق به فرار می شوند اما ماهور مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و ماراشلی مجبور می شود برای نجات ماهور که خون زیادی از دست داده، با سامی مذاکره کند. آیا ماراشلی قادر به نجات جان ماهور خواهد بود؟

عزیز که به دلیل حمله قلبی در بیمارستان بستری است، حال خوبی دارد. در بیمارستان، نکاتی متوجه تنش و عشق بین ماهور و ماراشلی می شود. در همین حال، ساواش به بیمارستان می رود و با ایلهان که خطر مرگ او را تهدید می کرده، در مورد موضوع گزارش به پلیس صحبت می کند و به او می گوید که عکسهایی دارد که به نفع او خواهد بود. از طرفی دیگر، سامی در مورد کالاهای موجود در انبار و زندگی نوزات با ماراشلی مذاکره می کند، اما زندگی نوزات، برای ماراشلی ارزشمندتر است. ماهور تمام تلاشش را می کند تا ماراشلی را کنار بگذارد و ماراشلی به او یادآوری می کند که هنوز در خطر است. ماراشلی که مکالمه خود را با ماهور ضبط کرده است، از اینکه ماهور را تحت فشار گذاشته و به او دروغ گفته، ناراحت است. عوامل سامی در کمین ماهور و ماراشلی هستند و هر دوی آنها موفق به فرار می شوند اما ماهور مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و ماراشلی مجبور می شود برای نجات ماهور که خون زیادی از دست داده، با سامی مذاکره کند. آیا ماراشلی قادر به نجات جان ماهور خواهد بود؟

عزیز که به دلیل حمله قلبی در بیمارستان بستری است، حال خوبی دارد. در بیمارستان، نکاتی متوجه تنش و عشق بین ماهور و ماراشلی می شود. در همین حال، ساواش به بیمارستان می رود و با ایلهان که خطر مرگ او را تهدید می کرده، در مورد موضوع گزارش به پلیس صحبت می کند و به او می گوید که عکسهایی دارد که به نفع او خواهد بود. از طرفی دیگر، سامی در مورد کالاهای موجود در انبار و زندگی نوزات با ماراشلی مذاکره می کند، اما زندگی نوزات، برای ماراشلی ارزشمندتر است. ماهور تمام تلاشش را می کند تا ماراشلی را کنار بگذارد و ماراشلی به او یادآوری می کند که هنوز در خطر است. ماراشلی که مکالمه خود را با ماهور ضبط کرده است، از اینکه ماهور را تحت فشار گذاشته و به او دروغ گفته، ناراحت است. عوامل سامی در کمین ماهور و ماراشلی هستند و هر دوی آنها موفق به فرار می شوند اما ماهور مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و ماراشلی مجبور می شود برای نجات ماهور که خون زیادی از دست داده، با سامی مذاکره کند. آیا ماراشلی قادر به نجات جان ماهور خواهد بود؟

پس از اینکه ماهور مورد اصابت گلوله قرار می گیرد، ماراشلی او را به بیمارستان می برد و بلافاصله مورد عمل جراحی قرار می گیرد. عزیز، فیروزان و ایلهان هم خودشان را به بیمارستان می رسانند. تمام اعضای خانواده، از اینکه ماراشلی نتوانسته است از ماهور محافظت کند، عصبانی هستند و ماراشلی قسم می خورد که انتقام او را بگیرد. از طرفی دیگر، ایلهان که تصمیم به طلاق گرفته است، می خواهد دلشاد را از خانه بیرون کند، اما دلشاد به راحتی تسلیم نمی شود و ایلهان را تهدید می کند و فقط یک راه حل برای ایلهان باقی می گذارد. در همین حال، آکار پسرش سامی را از ماراشلی پنهان می کند؛ اما در نهایت باز هم همه چیز در دستان ماراشلی است. ساواش، ماراشلی را تهدید می کند که دیگر به دنبال سامی نرود؛ اما ماراشلی برای کشتن سامی و ساواش برای زنده نگه داشتن سامی، به شدت درگیر می شوند.

پس از اینکه ماهور مورد اصابت گلوله قرار می گیرد، ماراشلی او را به بیمارستان می برد و بلافاصله مورد عمل جراحی قرار می گیرد. عزیز، فیروزان و ایلهان هم خودشان را به بیمارستان می رسانند. تمام اعضای خانواده، از اینکه ماراشلی نتوانسته است از ماهور محافظت کند، عصبانی هستند و ماراشلی قسم می خورد که انتقام او را بگیرد. از طرفی دیگر، ایلهان که تصمیم به طلاق گرفته است، می خواهد دلشاد را از خانه بیرون کند، اما دلشاد به راحتی تسلیم نمی شود و ایلهان را تهدید می کند و فقط یک راه حل برای ایلهان باقی می گذارد. در همین حال، آکار پسرش سامی را از ماراشلی پنهان می کند؛ اما در نهایت باز هم همه چیز در دستان ماراشلی است. ساواش، ماراشلی را تهدید می کند که دیگر به دنبال سامی نرود؛ اما ماراشلی برای کشتن سامی و ساواش برای زنده نگه داشتن سامی، به شدت درگیر می شوند.

پس از اینکه ماهور مورد اصابت گلوله قرار می گیرد، ماراشلی او را به بیمارستان می برد و بلافاصله مورد عمل جراحی قرار می گیرد. عزیز، فیروزان و ایلهان هم خودشان را به بیمارستان می رسانند. تمام اعضای خانواده، از اینکه ماراشلی نتوانسته است از ماهور محافظت کند، عصبانی هستند و ماراشلی قسم می خورد که انتقام او را بگیرد. از طرفی دیگر، ایلهان که تصمیم به طلاق گرفته است، می خواهد دلشاد را از خانه بیرون کند، اما دلشاد به راحتی تسلیم نمی شود و ایلهان را تهدید می کند و فقط یک راه حل برای ایلهان باقی می گذارد. در همین حال، آکار پسرش سامی را از ماراشلی پنهان می کند؛ اما در نهایت باز هم همه چیز در دستان ماراشلی است. ساواش، ماراشلی را تهدید می کند که دیگر به دنبال سامی نرود؛ اما ماراشلی برای کشتن سامی و ساواش برای زنده نگه داشتن سامی، به شدت درگیر می شوند.

پس از اینکه ماهور مورد اصابت گلوله قرار می گیرد، ماراشلی او را به بیمارستان می برد و بلافاصله مورد عمل جراحی قرار می گیرد. عزیز، فیروزان و ایلهان هم خودشان را به بیمارستان می رسانند. تمام اعضای خانواده، از اینکه ماراشلی نتوانسته است از ماهور محافظت کند، عصبانی هستند و ماراشلی قسم می خورد که انتقام او را بگیرد. از طرفی دیگر، ایلهان که تصمیم به طلاق گرفته است، می خواهد دلشاد را از خانه بیرون کند، اما دلشاد به راحتی تسلیم نمی شود و ایلهان را تهدید می کند و فقط یک راه حل برای ایلهان باقی می گذارد. در همین حال، آکار پسرش سامی را از ماراشلی پنهان می کند؛ اما در نهایت باز هم همه چیز در دستان ماراشلی است. ساواش، ماراشلی را تهدید می کند که دیگر به دنبال سامی نرود؛ اما ماراشلی برای کشتن سامی و ساواش برای زنده نگه داشتن سامی، به شدت درگیر می شوند.

پلیس ها نزد ایلهان آمدند و از او خواستند که جسد اوزان را شناسایی کند. در همین حال، تصاویر محرمانه ای که هنگام کشتن اوزان گرفته شده، ایلهان را ترسانده و باعث می شود که ساواش را به بهرام معرفی می کند. سپس، ایلهان که دستش به خون آلوده شده، در شرف ورود به امور غیرقانونی است. از طرفی دیگر، ماهور در حالیکه به خانه ماراشلی می رود و کسی را پیدا نمی کند، می فهمد که ماراشلی به زادگاهش برگشته و برای او یادداشتی می گذارد که هر روز در همان جا منتظر او خواهد ماند. در همین حال، ماراشلی با دانستن اینکه محموله مواد مخدر با سازمان تروریستی در ارتباط است، به انبار حمله می کند تا رابطه ساواش و بهرام را قطع نماید. نکاتی پس از اطلاع از این حمله، اطمینان حاصل می کند که ماراشلی فقط یک محافظ نیست. سپس ماهور که می فهمد ماراشلی برگشته است، با وجود مخالفت های عزیز، به خانه ماراشلی می رود؛ در خانه ماراشلی یک سورپرایز در انتظار ماهور است...

پلیس ها نزد ایلهان آمدند و از او خواستند که جسد اوزان را شناسایی کند. در همین حال، تصاویر محرمانه ای که هنگام کشتن اوزان گرفته شده، ایلهان را ترسانده و باعث می شود که ساواش را به بهرام معرفی می کند. سپس، ایلهان که دستش به خون آلوده شده، در شرف ورود به امور غیرقانونی است. از طرفی دیگر، ماهور در حالیکه به خانه ماراشلی می رود و کسی را پیدا نمی کند، می فهمد که ماراشلی به زادگاهش برگشته و برای او یادداشتی می گذارد که هر روز در همان جا منتظر او خواهد ماند. در همین حال، ماراشلی با دانستن اینکه محموله مواد مخدر با سازمان تروریستی در ارتباط است، به انبار حمله می کند تا رابطه ساواش و بهرام را قطع نماید. نکاتی پس از اطلاع از این حمله، اطمینان حاصل می کند که ماراشلی فقط یک محافظ نیست. سپس ماهور که می فهمد ماراشلی برگشته است، با وجود مخالفت های عزیز، به خانه ماراشلی می رود؛ در خانه ماراشلی یک سورپرایز در انتظار ماهور است...

پلیس ها نزد ایلهان آمدند و از او خواستند که جسد اوزان را شناسایی کند. در همین حال، تصاویر محرمانه ای که هنگام کشتن اوزان گرفته شده، ایلهان را ترسانده و باعث می شود که ساواش را به بهرام معرفی می کند. سپس، ایلهان که دستش به خون آلوده شده، در شرف ورود به امور غیرقانونی است. از طرفی دیگر، ماهور در حالیکه به خانه ماراشلی می رود و کسی را پیدا نمی کند، می فهمد که ماراشلی به زادگاهش برگشته و برای او یادداشتی می گذارد که هر روز در همان جا منتظر او خواهد ماند. در همین حال، ماراشلی با دانستن اینکه محموله مواد مخدر با سازمان تروریستی در ارتباط است، به انبار حمله می کند تا رابطه ساواش و بهرام را قطع نماید. نکاتی پس از اطلاع از این حمله، اطمینان حاصل می کند که ماراشلی فقط یک محافظ نیست. سپس ماهور که می فهمد ماراشلی برگشته است، با وجود مخالفت های عزیز، به خانه ماراشلی می رود؛ در خانه ماراشلی یک سورپرایز در انتظار ماهور است...

پلیس ها نزد ایلهان آمدند و از او خواستند که جسد اوزان را شناسایی کند. در همین حال، تصاویر محرمانه ای که هنگام کشتن اوزان گرفته شده، ایلهان را ترسانده و باعث می شود که ساواش را به بهرام معرفی می کند. سپس، ایلهان که دستش به خون آلوده شده، در شرف ورود به امور غیرقانونی است. از طرفی دیگر، ماهور در حالیکه به خانه ماراشلی می رود و کسی را پیدا نمی کند، می فهمد که ماراشلی به زادگاهش برگشته و برای او یادداشتی می گذارد که هر روز در همان جا منتظر او خواهد ماند. در همین حال، ماراشلی با دانستن اینکه محموله مواد مخدر با سازمان تروریستی در ارتباط است، به انبار حمله می کند تا رابطه ساواش و بهرام را قطع نماید. نکاتی پس از اطلاع از این حمله، اطمینان حاصل می کند که ماراشلی فقط یک محافظ نیست. سپس ماهور که می فهمد ماراشلی برگشته است، با وجود مخالفت های عزیز، به خانه ماراشلی می رود؛ در خانه ماراشلی یک سورپرایز در انتظار ماهور است...

ماراشلی و ماهور برای اولین بار پس از مدت ها با هم دیدار می کنند. اما آن ها نمی توانند برای همیشه با هم باشند. ایلهان به نکاتی می گوید که شرکت به دست دیگران افتاده است و نکاتی هم معتقد است که عزیز باید همه چیز را بداند. از طرفی دیگر، خانواده تورل، در راه رفتن به نمایشگاه ماهور، می فهمند که زندگی او دوباره در خطر است و ماراشلی برای محافظت از ماهور به نمایشگاه می رود. بهرام که به دنبال ایلهان است، به او می گوید اگر ظرف دو ساعت تسلیم نشود، ماهور و همه افراد حاضر در نمایشگاه کشته می شوند. آیا ماراشلی می تواند جان ماهور و بقیه را نجات دهد؟

ماراشلی و ماهور برای اولین بار پس از مدت ها با هم دیدار می کنند. اما آن ها نمی توانند برای همیشه با هم باشند. ایلهان به نکاتی می گوید که شرکت به دست دیگران افتاده است و نکاتی هم معتقد است که عزیز باید همه چیز را بداند. از طرفی دیگر، خانواده تورل، در راه رفتن به نمایشگاه ماهور، می فهمند که زندگی او دوباره در خطر است و ماراشلی برای محافظت از ماهور به نمایشگاه می رود. بهرام که به دنبال ایلهان است، به او می گوید اگر ظرف دو ساعت تسلیم نشود، ماهور و همه افراد حاضر در نمایشگاه کشته می شوند. آیا ماراشلی می تواند جان ماهور و بقیه را نجات دهد؟

ماراشلی و ماهور برای اولین بار پس از مدت ها با هم دیدار می کنند. اما آن ها نمی توانند برای همیشه با هم باشند. ایلهان به نکاتی می گوید که شرکت به دست دیگران افتاده است و نکاتی هم معتقد است که عزیز باید همه چیز را بداند. از طرفی دیگر، خانواده تورل، در راه رفتن به نمایشگاه ماهور، می فهمند که زندگی او دوباره در خطر است و ماراشلی برای محافظت از ماهور به نمایشگاه می رود. بهرام که به دنبال ایلهان است، به او می گوید اگر ظرف دو ساعت تسلیم نشود، ماهور و همه افراد حاضر در نمایشگاه کشته می شوند. آیا ماراشلی می تواند جان ماهور و بقیه را نجات دهد؟

ماراشلی و ماهور برای اولین بار پس از مدت ها با هم دیدار می کنند. اما آن ها نمی توانند برای همیشه با هم باشند. ایلهان به نکاتی می گوید که شرکت به دست دیگران افتاده است و نکاتی هم معتقد است که عزیز باید همه چیز را بداند. از طرفی دیگر، خانواده تورل، در راه رفتن به نمایشگاه ماهور، می فهمند که زندگی او دوباره در خطر است و ماراشلی برای محافظت از ماهور به نمایشگاه می رود. بهرام که به دنبال ایلهان است، به او می گوید اگر ظرف دو ساعت تسلیم نشود، ماهور و همه افراد حاضر در نمایشگاه کشته می شوند. آیا ماراشلی می تواند جان ماهور و بقیه را نجات دهد؟