ها سه جو یک نویسنده محبوب کره ای است که در تور کتابش در آمریکا خاطراتی را از یک ماشین تحریر قدیمی کره ای به یاد می آورد. یک طرفدار دوآتشه به او در خانه اش حمله می کند اما یک طرفدار دیگر به کمکش می آید.

یک طرفدار شیطانی سعی دارد هان را بکشد اما جئون جلوی آن را می گیرد. او در بازداشت دست به خودکشی می زند و جنجالی به پا می کند. هان که آشفته شده دیگر نمی تواند بنویسد. در روزی بارانی، اتومبیل او از کوه به پایین می لغزد. مادرخوانده سابقش از موفقیت او ناراحت است.

جئون هان را از درگیری نجات می دهد. هان یادش می آید که جئون اولین طرفدارش یعنی همان دختر فروشنده در رستوران است. گال برادرخوانده هان، ته مین، را استخدام می کند تا به نام هان مطلب بنویسد. مادر ته مین می خواهد از شایعه مطالب جعلی سوءاستفاده کند.

جین اوه مدام سه جو را تعقیب می کند و می گوید که نویسنده مطالبی است که به نام او پخش می شود و سه جو گیج می شود. سه جو بالاخره می فهمد که سئول می خولسته کمک کند. جین اوه متوجه می شود سه جو قبلا به اسم ته مین می نوشته است.

رسانه ها سه جو و سئول را در مرکز توجه قرار می دهند و مردم فکر می کنند آن ها با هم هستند. سئول مدام تماس های تهدیدآمیزی از سوی طرفداران سه جو دریافت می کند. سه جو که هنوز در پیدا کردن ایده به در بسته خورده نمی تواند برای قسمت های سریال داستان های خوبی بنویسد.

سه جو بالاخره می فهمد که جین اوه روح واقعی است و جین اوه توضیح می ده که او، سه جو و سئول در گذشته با هم دوست بوده اند. اما هیچ کس باور نمی کند که سه جو جین اوه را می بیند. جین اوه سعی می کند سه جو را راضی کند که رمان «ماشین تحریر شیکاگو» را با هم کامل کنند و می گوید این رمان درواقع هشتاد سال پیش به دست سه جو نوشته شده است.

سه جین قبول نمی کند نوشتنش را ادامه دهد اما نگران است که حرفه اش برای همیشه نابود شود. سئول گیون وو را پیش ته مین می برد؛ اما سه جین گیون وو را با خودش می برد. سه جین بالاخره قبول می کند به یک شرط با جین اوه بنویسد: به این شرط که سه جین نگذارد هیچ مردی به سئول نزدیک شود.

سه جو نمی داند وانمود می کند سئول را دوست دارد یا واقعا به او علاقه دارد. وقتی جین اوه از سه جو می خواهد از سئول مراقبت کند و نگذارد هیچ مردی به او نزدیک شود، سردرگمی او شروع می شود. سه جو به قصه ای برای نوشتن نیاز دارد و جین اوه می خواهد به سئول نزدیک تر شود.

جین اوه از میزان تغییر سئول شگفت زده شده و از سه جو می خواهد به گردش در شهر برود. آن ها سئول را با خود می برند. وقتی جین اوه می بیند که سئول استقلالی را که او می خواسته بالاخره به دست آورده، آرزو می کند دوباره در سال 2017 جوانی اش را زندگی کند.

درحالیکه جین اوه و سه جو همچنان مشغول نوشتن رمان هستند، سه جو گذشته را بیشتر به یاد می آورد. مادر سئول بر می گردد و به او می گوید با انسان های شوربخت ارتباط نداشته باشد و اعتراف می کند می تواند زندگی گذشته را هم ببیند. ته مین به دیدن سه جو می رود و التماس می کند اولین نسخه «سرنوشت» را به او بدهد.

سئول تصمیم می گیرد سه جو را ترک کند چون فکر می کند بخت آن ها با هم نحس است. اما سه جو به راحتی از او دست بردار نیست. سئول به ته مین می گوید که نمی تواند در کارش به او کمک کند و ته مین عصبانی می شود.

سئول و سه جو تصمیم می گیرند با رابطه خود بازی نکنند و درباره احساساتشان با هم صادق باشند. سه جو پیشنهاد می دهد که سئول با او و جین اوه رمانی بنویسد. سئول بالاخره موفق می شود با جین اوه ملاقات کند و چیزهای دیگری از گذشته به یاد می آورد. هم زمان، ته مین با سانگ می ملاقات می کند و می خواهد بداند او قصد دارد با سه جو چه کار کند.

سئول و سه جو به گذشته سفر می کنند و با خویشتن گذشته خود ملاقات می کنند. پس از فرار از تیراندازی ای که در کیونگ سانگ رخ داد، سئول و سه جو متوجه می شوند یک مامور مخفی در میان اتحاد جوانان چوسان مخفی شده است. هم زمان، سانگ می به نقشه خود علیه سئول ادامه می دهد.

اولین صبح سئول در خانه سه جو تبدیل به مسابقه سختی بین جین اوه و سه جو می شود. آن ها تمام تلاش خود را می کنند تا دل سئول را به دست آورند. ته مین سانگ می را وادار می کند سئول را به خانه اش بکشاند و او را گروگان می گیرد. سه جو سعی می کند سئول را نجات دهد اما متوجه می شود ته مین منتظر اوست.

هیو یانگ مین، سو هیون را اسیر و شکنجه می کند. وقتی شین یول متوجه می شود که سو هیون اسیر شده، تصمیم می گیرد او را نجات دهد. اما هویی یانگ اجازه نمی دهد او برود. هم زمان در زمان حال، ته مین از صحنه فرار می کند و سه جو را درحالیکه که مجروح شده ترک می کند.

وقتی سو هیون متوجه می شود که هویی یانگ اسیر و کشته شده، برای مجازات مقصران این اتفاق خودش دست به کار می شود. او تمام خیانکاران را می کشد از جمله شین یول. در زمان حال، جین اوه متوجه می شود که در زندگی گذشته اش کشته شده و شوکه می شود.