گروهی از پنج دانش آموز دبیرستانی نیروهای فراطبیعی را در شهر آزاد می کنند و سپس باید تلاش کنند با یکدیگر شهر را از شر آن ها نجات دهند.

گروهی از پنج دانش آموز دبیرستانی نیروهای فراطبیعی را در شهر آزاد می کنند و سپس باید تلاش کنند با یکدیگر شهر را از شر آن ها نجات دهند.

در مهمانی هالووین، جیمز بارها و بارها آن شب را زندگی می کند تا اینکه دوستش به او کمک می کند این چرخه زمانی را بشکند؛ اما این اتفاق خوب خیلی زود تبدیل به کابوس می شود.

در مهمانی هالووین، لوکاس با خودش کرم هایی می برد که معلوم می شود کرم معمولی نیستند.

آقای برت به مارگو یک کتاب خاطرات قدیمی می دهد که او را به سال 1993 می برد؛ وقتی که مادرش در دبیرستان پورت لارنس دانش آموز بود.

آقای برت به درباره هارولد بیدل و خانه اش با نوجوان ها صحبت می کند و آن ها را به کشف حقیقت درباره مقصر تسخیر پورت لارنس نزدیک تر می کند.

اعضای گروه هنگام جستجو به دنبال راهی برای فرار از واقعیت فعلی و برگشتن به جهان واقعی به کشف های جدیدی درباره هارولد بیدل می رسند. هم زمان، نورا به کلبه دورافتاده اش سفر می کند تا وحشتی قدیمی را زیرنظر بگیرد.

نوجوانان پس از بازگشت به جهان واقعی به سوی کلبه نورا می شتابند تا از او دربرابر گزند دوستی قدیمی محافظت کنند.

نوجوان ها به سفر جاده ای به سوی سیاتل می روند تا پیش مادر مارگو بمانند. هم زمان، آقای برت روایتی تخیلی از اتفاقات پورت لارنس می نویسد و برای پیدا کردن یک پایان بندی بی نقص خودش را به آب و آتش می زند.

نوجوان ها از سفرشان به سیاتل بر می گردند و می بینند که عزیزانشان در خطر بزرگی قرار دارند و آن ها باید برای نجات پورت لارنس از شیطان تازه ای که بر آن مسلط شده با هم متحد شوند.