در مثلث اسلی، محمد و هاتیس، هرلحظه اضطراب بیشتری حکمفرما می شود. سلجوق از گذشته اش پشیمان است و تصمیم می گیرد با خانواده اش باشد؛ اما این تصمیم بر نزوت و خانواده او تاثیر می گذارد. فردوس و نزوت در آستانه گرفتن تصمیم هایی جدی هستند. بسته و محمود قدم بزرگی برای فرزندخواندگی بر می دارند. اما وقتی فکر می کنند همه چیز خوب پیش می رود، سایه پیش بینی نشده ای بر خوشبختی آن ها افکنده می شود. هاتیس که فکر می کند همسر محمد است برای انتقام دست به کار می شود.

در مثلث اسلی، محمد و هاتیس، هرلحظه اضطراب بیشتری حکمفرما می شود. سلجوق از گذشته اش پشیمان است و تصمیم می گیرد با خانواده اش باشد؛ اما این تصمیم بر نزوت و خانواده او تاثیر می گذارد. فردوس و نزوت در آستانه گرفتن تصمیم هایی جدی هستند. بسته و محمود قدم بزرگی برای فرزندخواندگی بر می دارند. اما وقتی فکر می کنند همه چیز خوب پیش می رود، سایه پیش بینی نشده ای بر خوشبختی آن ها افکنده می شود. هاتیس که فکر می کند همسر محمد است برای انتقام دست به کار می شود.

در مثلث اسلی، محمد و هاتیس، هرلحظه اضطراب بیشتری حکمفرما می شود. سلجوق از گذشته اش پشیمان است و تصمیم می گیرد با خانواده اش باشد؛ اما این تصمیم بر نزوت و خانواده او تاثیر می گذارد. فردوس و نزوت در آستانه گرفتن تصمیم هایی جدی هستند. بسته و محمود قدم بزرگی برای فرزندخواندگی بر می دارند. اما وقتی فکر می کنند همه چیز خوب پیش می رود، سایه پیش بینی نشده ای بر خوشبختی آن ها افکنده می شود. هاتیس که فکر می کند همسر محمد است برای انتقام دست به کار می شود.

در مثلث اسلی، محمد و هاتیس، هرلحظه اضطراب بیشتری حکمفرما می شود. سلجوق از گذشته اش پشیمان است و تصمیم می گیرد با خانواده اش باشد؛ اما این تصمیم بر نزوت و خانواده او تاثیر می گذارد. فردوس و نزوت در آستانه گرفتن تصمیم هایی جدی هستند. بسته و محمود قدم بزرگی برای فرزندخواندگی بر می دارند. اما وقتی فکر می کنند همه چیز خوب پیش می رود، سایه پیش بینی نشده ای بر خوشبختی آن ها افکنده می شود. هاتیس که فکر می کند همسر محمد است برای انتقام دست به کار می شود.

پس از وداع آلانور و ضیا، ناگهان حال و هوای تاریکی بر جشن عروسی حکمفرما می شود. مینا را به بیمارستان می برند. محمد و اسلی تمام تلاش خود را برای نجات او می کنند. خبر بزرگی برای نزوت و خانواده اش در کارلی در راه است. درحالیکه اسلی سعی دارد اوضاع را درست کند، خبر بهتری از آن چیزی که انتظارش را داشت می شنود.

پس از وداع آلانور و ضیا، ناگهان حال و هوای تاریکی بر جشن عروسی حکمفرما می شود. مینا را به بیمارستان می برند. محمد و اسلی تمام تلاش خود را برای نجات او می کنند. خبر بزرگی برای نزوت و خانواده اش در کارلی در راه است. درحالیکه اسلی سعی دارد اوضاع را درست کند، خبر بهتری از آن چیزی که انتظارش را داشت می شنود.

پس از وداع آلانور و ضیا، ناگهان حال و هوای تاریکی بر جشن عروسی حکمفرما می شود. مینا را به بیمارستان می برند. محمد و اسلی تمام تلاش خود را برای نجات او می کنند. خبر بزرگی برای نزوت و خانواده اش در کارلی در راه است. درحالیکه اسلی سعی دارد اوضاع را درست کند، خبر بهتری از آن چیزی که انتظارش را داشت می شنود.

پس از وداع آلانور و ضیا، ناگهان حال و هوای تاریکی بر جشن عروسی حکمفرما می شود. مینا را به بیمارستان می برند. محمد و اسلی تمام تلاش خود را برای نجات او می کنند. خبر بزرگی برای نزوت و خانواده اش در کارلی در راه است. درحالیکه اسلی سعی دارد اوضاع را درست کند، خبر بهتری از آن چیزی که انتظارش را داشت می شنود.

وقتی کارلی ها می فهمند بسته خواهرشان است شوکه می شوند. درحالیکه این خبر تاثیر عمیقی بر اسلی و محمد گذاشته، خشم سلجوق و مینا مشهود است. مینا که اصلاً قصد عقب نشینی ندارد تصمیم می گیرد با هاتیس دست به یکی کند. سلجوق متوجه می شود که حتی از قبل هم بیشتر از خانواده اش دور شده است. آلانور در راه رساندن پاکت نامه ای به ضیا است که سحر به او داده و ناگهان غش می کند. اسلی و بسته بلافاصله او را به بیمارستان می برند.

وقتی کارلی ها می فهمند بسته خواهرشان است شوکه می شوند. درحالیکه این خبر تاثیر عمیقی بر اسلی و محمد گذاشته، خشم سلجوق و مینا مشهود است. مینا که اصلاً قصد عقب نشینی ندارد تصمیم می گیرد با هاتیس دست به یکی کند. سلجوق متوجه می شود که حتی از قبل هم بیشتر از خانواده اش دور شده است. آلانور در راه رساندن پاکت نامه ای به ضیا است که سحر به او داده و ناگهان غش می کند. اسلی و بسته بلافاصله او را به بیمارستان می برند.

وقتی کارلی ها می فهمند بسته خواهرشان است شوکه می شوند. درحالیکه این خبر تاثیر عمیقی بر اسلی و محمد گذاشته، خشم سلجوق و مینا مشهود است. مینا که اصلاً قصد عقب نشینی ندارد تصمیم می گیرد با هاتیس دست به یکی کند. سلجوق متوجه می شود که حتی از قبل هم بیشتر از خانواده اش دور شده است. آلانور در راه رساندن پاکت نامه ای به ضیا است که سحر به او داده و ناگهان غش می کند. اسلی و بسته بلافاصله او را به بیمارستان می برند.

وقتی کارلی ها می فهمند بسته خواهرشان است شوکه می شوند. درحالیکه این خبر تاثیر عمیقی بر اسلی و محمد گذاشته، خشم سلجوق و مینا مشهود است. مینا که اصلاً قصد عقب نشینی ندارد تصمیم می گیرد با هاتیس دست به یکی کند. سلجوق متوجه می شود که حتی از قبل هم بیشتر از خانواده اش دور شده است. آلانور در راه رساندن پاکت نامه ای به ضیا است که سحر به او داده و ناگهان غش می کند. اسلی و بسته بلافاصله او را به بیمارستان می برند.

وقتی سحر به گناهش اعتراف می کند، همه در بحران بزرگی قرار می گیرند. وقتی مینا و سلجوق می گویند همه اش تقصیر اسلی است، اسلی گوشه گیری می کند. ضیا قسم می خورد برای انتقام گذشته زندگی نوزت را نابود کند. آلانور تصمیم می گیرد حقیقت را به بسته بگوید.

وقتی سحر به گناهش اعتراف می کند، همه در بحران بزرگی قرار می گیرند. وقتی مینا و سلجوق می گویند همه اش تقصیر اسلی است، اسلی گوشه گیری می کند. ضیا قسم می خورد برای انتقام گذشته زندگی نوزت را نابود کند. آلانور تصمیم می گیرد حقیقت را به بسته بگوید.

وقتی سحر به گناهش اعتراف می کند، همه در بحران بزرگی قرار می گیرند. وقتی مینا و سلجوق می گویند همه اش تقصیر اسلی است، اسلی گوشه گیری می کند. ضیا قسم می خورد برای انتقام گذشته زندگی نوزت را نابود کند. آلانور تصمیم می گیرد حقیقت را به بسته بگوید.

وقتی سحر به گناهش اعتراف می کند، همه در بحران بزرگی قرار می گیرند. وقتی مینا و سلجوق می گویند همه اش تقصیر اسلی است، اسلی گوشه گیری می کند. ضیا قسم می خورد برای انتقام گذشته زندگی نوزت را نابود کند. آلانور تصمیم می گیرد حقیقت را به بسته بگوید.

وقتی که ضیا با رازی که آلانور سال هاست مخفی نگه داشته قدم به مسیر تازه ای در زندگی اش می گذارد، این راز فشار مضاعفی به آلانور وارد می کند. وقتی اسلی می فهمد باریس هنوز دستگیر نشده به سیم آخر می زند. محمد حاضر است برای عادی کردن حال اسلی هر کاری بکند. بودن آلانور زیر سقف خانه کارلی ها سخت است و کشمکش سحر با خویشاوندانش وضعیت را سخت تر هم کرده است. هاتیس مرتکب بزرگ ترین اشتباه زندگی اش می شود.

وقتی که ضیا با رازی که آلانور سال هاست مخفی نگه داشته قدم به مسیر تازه ای در زندگی اش می گذارد، این راز فشار مضاعفی به آلانور وارد می کند. وقتی اسلی می فهمد باریس هنوز دستگیر نشده به سیم آخر می زند. محمد حاضر است برای عادی کردن حال اسلی هر کاری بکند. بودن آلانور زیر سقف خانه کارلی ها سخت است و کشمکش سحر با خویشاوندانش وضعیت را سخت تر هم کرده است. هاتیس مرتکب بزرگ ترین اشتباه زندگی اش می شود.

وقتی که ضیا با رازی که آلانور سال هاست مخفی نگه داشته قدم به مسیر تازه ای در زندگی اش می گذارد، این راز فشار مضاعفی به آلانور وارد می کند. وقتی اسلی می فهمد باریس هنوز دستگیر نشده به سیم آخر می زند. محمد حاضر است برای عادی کردن حال اسلی هر کاری بکند. بودن آلانور زیر سقف خانه کارلی ها سخت است و کشمکش سحر با خویشاوندانش وضعیت را سخت تر هم کرده است. هاتیس مرتکب بزرگ ترین اشتباه زندگی اش می شود.

وقتی که ضیا با رازی که آلانور سال هاست مخفی نگه داشته قدم به مسیر تازه ای در زندگی اش می گذارد، این راز فشار مضاعفی به آلانور وارد می کند. وقتی اسلی می فهمد باریس هنوز دستگیر نشده به سیم آخر می زند. محمد حاضر است برای عادی کردن حال اسلی هر کاری بکند. بودن آلانور زیر سقف خانه کارلی ها سخت است و کشمکش سحر با خویشاوندانش وضعیت را سخت تر هم کرده است. هاتیس مرتکب بزرگ ترین اشتباه زندگی اش می شود.

باریس اسلی را فریب می دهد. محمد که متوجه می شود به دنبال آن ها می رود و هنگام جمع کردن اطلاعات درباره باریس پای پلیس را هم به ماجرا باز می کند. درست وقتی که ضیا می خواهد به سحر بگوید خواستار طلاق است، آلانور باخبر می شود که اسلی را ربوده اند و به سراغ خانواده کارلی می رود. حالا طاقت همه طاق شده است. هاتیس که با باریس همدست است تا کجا می تواند این موضوع را مخفی کند؟

باریس اسلی را فریب می دهد. محمد که متوجه می شود به دنبال آن ها می رود و هنگام جمع کردن اطلاعات درباره باریس پای پلیس را هم به ماجرا باز می کند. درست وقتی که ضیا می خواهد به سحر بگوید خواستار طلاق است، آلانور باخبر می شود که اسلی را ربوده اند و به سراغ خانواده کارلی می رود. حالا طاقت همه طاق شده است. هاتیس که با باریس همدست است تا کجا می تواند این موضوع را مخفی کند؟

باریس اسلی را فریب می دهد. محمد که متوجه می شود به دنبال آن ها می رود و هنگام جمع کردن اطلاعات درباره باریس پای پلیس را هم به ماجرا باز می کند. درست وقتی که ضیا می خواهد به سحر بگوید خواستار طلاق است، آلانور باخبر می شود که اسلی را ربوده اند و به سراغ خانواده کارلی می رود. حالا طاقت همه طاق شده است. هاتیس که با باریس همدست است تا کجا می تواند این موضوع را مخفی کند؟

باریس اسلی را فریب می دهد. محمد که متوجه می شود به دنبال آن ها می رود و هنگام جمع کردن اطلاعات درباره باریس پای پلیس را هم به ماجرا باز می کند. درست وقتی که ضیا می خواهد به سحر بگوید خواستار طلاق است، آلانور باخبر می شود که اسلی را ربوده اند و به سراغ خانواده کارلی می رود. حالا طاقت همه طاق شده است. هاتیس که با باریس همدست است تا کجا می تواند این موضوع را مخفی کند؟

وقتی تیر انتقام سحر به سمت اشتباهی می رود، ترس ضیا و آلانور از از دست دادن یکدیگر به حقیقت بدل می شود. اما حالا تصمیم ها گرفته شده و نامه های خداحافظی نوشته شده اند. محمد به اسلی مشکوک می شود و باریس و هاتیس برای جدا کردن آن ها همدست می شوند. اسلی که به این وضعیت مشکوک شده می خواهد سر از کار باریس دربیاورد.

وقتی تیر انتقام سحر به سمت اشتباهی می رود، ترس ضیا و آلانور از از دست دادن یکدیگر به حقیقت بدل می شود. اما حالا تصمیم ها گرفته شده و نامه های خداحافظی نوشته شده اند. محمد به اسلی مشکوک می شود و باریس و هاتیس برای جدا کردن آن ها همدست می شوند. اسلی که به این وضعیت مشکوک شده می خواهد سر از کار باریس دربیاورد.

وقتی تیر انتقام سحر به سمت اشتباهی می رود، ترس ضیا و آلانور از از دست دادن یکدیگر به حقیقت بدل می شود. اما حالا تصمیم ها گرفته شده و نامه های خداحافظی نوشته شده اند. محمد به اسلی مشکوک می شود و باریس و هاتیس برای جدا کردن آن ها همدست می شوند. اسلی که به این وضعیت مشکوک شده می خواهد سر از کار باریس دربیاورد.

وقتی تیر انتقام سحر به سمت اشتباهی می رود، ترس ضیا و آلانور از از دست دادن یکدیگر به حقیقت بدل می شود. اما حالا تصمیم ها گرفته شده و نامه های خداحافظی نوشته شده اند. محمد به اسلی مشکوک می شود و باریس و هاتیس برای جدا کردن آن ها همدست می شوند. اسلی که به این وضعیت مشکوک شده می خواهد سر از کار باریس دربیاورد.

آخرین اقدام سحر باعث می شود رابطه مادر و پسری در آستانه فروپاشی قرار گیرد. باریس با سوءاستفاده از رابطه شکرآب اسلی و محمد به اسلی نزدیک می شود. خانواده کارلی از خبری که می شنوند شوکه می شوند و اسلی را مقصر همه چیز می دانند.

آخرین اقدام سحر باعث می شود رابطه مادر و پسری در آستانه فروپاشی قرار گیرد. باریس با سوءاستفاده از رابطه شکرآب اسلی و محمد به اسلی نزدیک می شود. خانواده کارلی از خبری که می شنوند شوکه می شوند و اسلی را مقصر همه چیز می دانند.

آخرین اقدام سحر باعث می شود رابطه مادر و پسری در آستانه فروپاشی قرار گیرد. باریس با سوءاستفاده از رابطه شکرآب اسلی و محمد به اسلی نزدیک می شود. خانواده کارلی از خبری که می شنوند شوکه می شوند و اسلی را مقصر همه چیز می دانند.

آخرین اقدام سحر باعث می شود رابطه مادر و پسری در آستانه فروپاشی قرار گیرد. باریس با سوءاستفاده از رابطه شکرآب اسلی و محمد به اسلی نزدیک می شود. خانواده کارلی از خبری که می شنوند شوکه می شوند و اسلی را مقصر همه چیز می دانند.

وقتی اسلی و محمد سحر را روبروی خود می بینند نمی دانند چکار کنند. اسلی چیزی را که دیده باور می کند و دل محمد به آن باور ندارد و همین باعث فاصله گرفتن آن ها از یکدیگر شده است. ضیا می خواهد با آلانور درباره جو متشنج خانه صحبت کند اما اوضاع طبق میل او پیش نمی روند و این ملاقات احتمالاً تمام نظم را بر هم خواهد زد.

وقتی اسلی و محمد سحر را روبروی خود می بینند نمی دانند چکار کنند. اسلی چیزی را که دیده باور می کند و دل محمد به آن باور ندارد و همین باعث فاصله گرفتن آن ها از یکدیگر شده است. ضیا می خواهد با آلانور درباره جو متشنج خانه صحبت کند اما اوضاع طبق میل او پیش نمی روند و این ملاقات احتمالاً تمام نظم را بر هم خواهد زد.

وقتی اسلی و محمد سحر را روبروی خود می بینند نمی دانند چکار کنند. اسلی چیزی را که دیده باور می کند و دل محمد به آن باور ندارد و همین باعث فاصله گرفتن آن ها از یکدیگر شده است. ضیا می خواهد با آلانور درباره جو متشنج خانه صحبت کند اما اوضاع طبق میل او پیش نمی روند و این ملاقات احتمالاً تمام نظم را بر هم خواهد زد.

وقتی اسلی و محمد سحر را روبروی خود می بینند نمی دانند چکار کنند. اسلی چیزی را که دیده باور می کند و دل محمد به آن باور ندارد و همین باعث فاصله گرفتن آن ها از یکدیگر شده است. ضیا می خواهد با آلانور درباره جو متشنج خانه صحبت کند اما اوضاع طبق میل او پیش نمی روند و این ملاقات احتمالاً تمام نظم را بر هم خواهد زد.

وقتی دستبند سحر در ماشینی که به اسلی زد پیدا می شود محمد شوکه می شود اما رفتار مشکوکش اسلی را گیج می کند. درحالیکه رازهای بین این دو نفر جو ناآرامی را ایجاد کرده، توازن قدرت در کل خانه در آستانه تغییر است. کشمکش میان آلانور و ضیا هنوز آرام نشده که آلانور با آزمون دیگری روبرو می شود.

وقتی دستبند سحر در ماشینی که به اسلی زد پیدا می شود محمد شوکه می شود اما رفتار مشکوکش اسلی را گیج می کند. درحالیکه رازهای بین این دو نفر جو ناآرامی را ایجاد کرده، توازن قدرت در کل خانه در آستانه تغییر است. کشمکش میان آلانور و ضیا هنوز آرام نشده که آلانور با آزمون دیگری روبرو می شود.

وقتی دستبند سحر در ماشینی که به اسلی زد پیدا می شود محمد شوکه می شود اما رفتار مشکوکش اسلی را گیج می کند. درحالیکه رازهای بین این دو نفر جو ناآرامی را ایجاد کرده، توازن قدرت در کل خانه در آستانه تغییر است. کشمکش میان آلانور و ضیا هنوز آرام نشده که آلانور با آزمون دیگری روبرو می شود.

وقتی دستبند سحر در ماشینی که به اسلی زد پیدا می شود محمد شوکه می شود اما رفتار مشکوکش اسلی را گیج می کند. درحالیکه رازهای بین این دو نفر جو ناآرامی را ایجاد کرده، توازن قدرت در کل خانه در آستانه تغییر است. کشمکش میان آلانور و ضیا هنوز آرام نشده که آلانور با آزمون دیگری روبرو می شود.