وقتی الکس از بازی خانوادگی قایم باشک بر نمی گردد، رازهای گذشته، حال و آینده خاندان واندرهوون برملا می شود.

پاندورا، راس و اسکای که زمان اندکی دارند، باید یک موجود فراری در عمارت را به دام بیندازند. آن ها با دو نفر همراه می شوند.

خانواده واندرهوون برای یافتن پاسخ سوالاتشان درباره یک عتیقه نفرین شده از کونگو خانه را ترک می کنند. اما وقتی از راه می رسند، با آشوب و بلوای غیرمنتظره ای روبرو می شوند.

وقتی سه مجسمه باروری زنده می شوند، راس، پاندورا و اسکای باید آن ها را به «مادرشان» در ویترین موزه پکستون برسانند.

خانواده واندرهوون متوجه راهی احتمالی برای ارتباط با الکس می شوند. اما آشوبی به پا می شود و استنلی در میانه آن گرفتار می شود.

وقتی پاندورا در یک اثر هنری کشیده می شود و ارواح خبیث او را احاطه می کنند، راس، اسکای، استنلی و لری باید به این بحران جدید رسیدگی کنند.

خانواده واندرهوون به یک جزیره طوفانی در اسکاتلند سفر می کنند و به یکی از اهالی عجیب آنجا بر می خورند. مهارت نقشه کشی لری و استنلی محک می خورد.

اعضای خانواده برای نزدیک تر شدن به نجات الکس باید در خاطرات کورنلیوس واندرهوون کندوکاو کنند.

پاندورا، راس و اسکای راهی جنگل های یوکاتان می شوند تا به دنبال جادوگر قدرتمندی بگردند که می گویند صاحب یک طلسم محافظ است.

یک مشکل بزرگ آستانه تحمل خانواده واندرهوون را محک می زند. آیا آن ها می توانند غیرممکن را ممکن کنند و بالاخره الکس را برگردانند؟