دوایت با باور کردن این خبر که مافیا دیگر در نیویورک برای او چیزی ندارد به تولسا در اوکلاهاما فرستاده می شود. او در محیط جدید جا می افتد و با بررسی اطراف خود برای پیدا کردن شرکای جدید وقت کشی نمی کند.

دوایت، تایسون و بودی به یک سفر جاده ای می روند تا به مسئله ای رسیدگی کنند. استیسی درباره گذشته دوایت تحقیق می کند.

دوایت رئیس دارودسته تبهکاران و به ژنرال معروف است. او پس از 25 سال از زندان آزاد می شود و رئیسش او را به تولسا در اوکلاهاما تبعید می کند. دوایت که می داند اعضای مافیا سنگ او را به سینه نمی زنند، کم کم تیمی برای خودش دست و پا می کند.

دوایت کسب و کار اکسید نیتروس خود را پیش می برد؛ هم زمان رد آدمکشی را می زند که قصد کشتن او را داشت و گروهی را تشکیل می دهد.

درحالیکه دوایت به خاطر مراسم خاکسپاری برادرش در نیویورک به سر می برد، از تولسا و غیرنظامیان خبرهای ناراحت کننده ای به دستش می رسد.

دوایت پیش از بازگشت به تولسا به دیدن تینا می رود. پیت قبول می کند که گودی را به اوکلاهما بفرستد و راکسی سعی دارد جلوی نزدیک شدن اف بی آی را بگیرد. دوایت برای میچ پیشنهادی دارد.

استیسی تصمیمی می گیرد که عواقبی جدی به همراه دارد. دوایت و آرماند از شر مدرک جرم خلاص می شوند و بودی نقشه جدیدی را مطرح می کند. تینا درباره آینده اش فکر می کند.

دوایت و بادی نقشه کازینو را برای جیمی شرح می دهند. با افزایش فشار، دوایت، میچ و تایسون دارودسته خود را جمع می کنند. استیسی با والتریپ صحبت می کند.

یک رئیس مافیا پس از آزادی از زندان به شهر تولسا در ایالت اوکلاهاما تبعید می شود و در آنجا یک امپراتوری خلافکاری تازه برای خود بنا می کند.