میا، بادی، رُزی و همیلتون پس از آنکه در جزیره رازآلودی رها می شوند، باید اختلافات خود را کنار بگذارند تا راهی به سوی خانه بیابند.

بچه ها تصمیم به ساخت یک پناهگاه می گیرند؛ اما میا به خاطر مهارت طراحی اش به خود مغرور می شود.

وقتی بچه ها یک تخم بازنشده پیدا می کنند، برای پیدا کردن خانواده آن شجاعانه قدم به جنگل می گذارند.

بچه ها برای رسیدن به خانه یک قایق می سازند؛ اما رفتن آن ها به خاطر نیروی زمین لرزه به تعویق می افتد.

بچه ها یک تلفن همراه قدیمی پیدا می کنند اما برای فرستادن پیغامی به خانه باید خلاقیت به خرج دهند.

میا و همیلتون در یک مسابقه آشپزی رو در روی هم قرار می گیرند و همیلتون برای پیروز شدن یک ماده اولیه سرّی پیدا می کند.

وقتی میا یک آرزوی پرقدرت می کند، می بیند که یک روز مدام برایش تکرار می شود.

رُزی دوست جدیدی پیدا می کند که ممکن است بزرگ ترین امید بچه ها برای رفتن به خانه باشد.

وقتی بچه ها سعی دارند پرواز بکنند، با یک آموزگار خردمند اما مرموز آشنا می شوند.

پرندگان یک زیردریایی می سازند اما متوجه می شوند که سفر زیر دریا همه اش سرگرمی و بازی نیست.

همیلتون برای حل یک پرونده کلاه کارآگاهی بر سر می گذارد و تبهکاری را پیدا می کند که از دیدنش شوکه می شود.

وقتی اگ گم می شود، بچه ها به اعماق جنگل سفر می کنند و یک کلکسیونر عصبانی را پیدا می کنند.

بچه ها به اردو می روند و دشمنی را پیدا می کنند که به راحتی غذا را با بوییدن پیدا می کند.

آرزوی همیلتون برای اینکه بیشتر شبیه پرنده ها باشد باعث می شود دشمنی شیطانی آزاد شود که قصد دارد دوستی او را با جوجه ها به هم بزند.

بادی یک ابزار جادویی را کشف می کند و به طور تصادفی باعث می شود یکی از تخم ها ناپدید شود.

هنگامی که آتشفشان شروع به فوران می کند، بچه ها باید راهی برای جلوگیری از خطر قریب الوقوع پیدا کنند.