کافکا هیبینو که رویای پیوستن به ارتش را کنار گذاشته، به کار سر به نیست کردن جسدهای کایجو مشغول است. خاطرات دوستش مینا آشیرو که در ارتش سروان است او را رها نمی کند.

وقتی کافکا تبدیل به کایجو می شود، مجبور می شود فرار کند. اما فرارش با آمدن یک کایجوی دیگر نیمه تمام می ماند.

کافکا یک بار دیگر در امتحان ورودی نیروی دفاعی شرکت می کند و می خواهد برای بار آخر خودش را محک بزند. اما آیا می تواند هم قدرت کایجویی اش را مخفی نگه دارد و هم در امتحان قبول شود؟

اتفاقی غیرمنتظره در طول امتحان باعث می شود کافکا مجبور شود از قدرت هایش استفاده کند و در خطر لودادن رازش قرار بگیرد.

کافکا حالا عضو نیروی دفاعی شده، هرچند هنوز عضو تمام و کمال آن نشده است. اما هوشینا به او می گوید برای اثبات خودش فقط سه ماه وقت دارد وگرنه اخراج می شود.

زمان نخستین ماموریت کافکا فرا رسیده است. وقتی کایجو به یک شهر نزدیک حمله می کند، کافکا شاهد قدرت حقیقی نیروی دفاع می شود.

رنو و ایهارو با کایجو که یک شبهه انسان قدرتمند است مواجه می شوند که به سرعت آن ها را می بلعد. آیا کمک می تواند به موقع از راه برسد.

کافکا برای نجات دوستانش تبدیل به کایجو می شود و با هوشینا مواجه می شود که بی وقفه به او حمله می کند. کافکا در نبردی سخت برای زنده ماندن مبارزه می کند.

یک کایجوی قدرتمند به تاچیکاوا حمله هوایی مرگباری می کند و نیروی دفاعی مجبور می شود با تهدیدی بزرگ روبرو شود.

هنگامی که نیروی دفاعی به خطر می افتد، کافکا مجبور می شود بین حفظ راز خود و نجات رفقایش یکی را انتخاب کند.

کایجوی شماره هشت گیر می افتد و کافکا در اختیار مهم ترین رهبران نیروی دفاعی قرار می گیرد.

وقتی هیولای درون کافکا سعی می کند به او مسلط شود، سرنوشت نهایی او معلوم می شود.