در پایتخت، شایعاتی از ارواح خبیثی به گوش می خورد که شب ها آشفتگی ایجاد می کنند. در میان این ارواح، موجوداتی از ماکای مخفی شده اند به نام «وحشت» که از انسان ها تغذیه می کنند. شوالیه های ماکای و کیمیاگران باید آن ها را نابود کنند و از مردم محافظت کنند.

در پایتخت، شایعاتی از ارواح خبیثی به گوش می خورد که شب ها آشفتگی ایجاد می کنند. در میان این ارواح، موجوداتی از ماکای مخفی شده اند به نام «وحشت» که از انسان ها تغذیه می کنند. شوالیه های ماکای و کیمیاگران باید آن ها را نابود کنند و از مردم محافظت کنند.

رایکو و سی می شاگردی را می پذیرند که «مرکز نگهبانی» تعیین کرده است. شایعاتی در پایتخت وجود دارد که یک «وحشت» به خاطر شمشیرهای شوالیه ها، آن ها را می کشد. سی می تصمیم می گیرد درباره این شاگرد جدید تحقیق کند.

رایکو و سی می شاگردی را می پذیرند که «مرکز نگهبانی» تعیین کرده است. شایعاتی در پایتخت وجود دارد که یک «وحشت» به خاطر شمشیرهای شوالیه ها، آن ها را می کشد. سی می تصمیم می گیرد درباره این شاگرد جدید تحقیق کند.

یک نفر در سرتاسر عمارت میچیاناگا، وزیر چپ، طلسم ایجاد کرده است. دادیار پلیس سریع شروع به بررسی موضوع می کند تا متهم را پیدا کند.

یک نفر در سرتاسر عمارت میچیاناگا، وزیر چپ، طلسم ایجاد کرده است. دادیار پلیس سریع شروع به بررسی موضوع می کند تا متهم را پیدا کند.

همه در پایتخت درباره شاهزاده چشم آبی، کاگویا، صحبت می کنند. زیبایی او خیره کننده است و خواستگارها برای ازدواج با او در رقابت هستند. شایعه شده او نفرین شده است چون خواستگارهایش یکی پس از دیگری می میرند.

همه در پایتخت درباره شاهزاده چشم آبی، کاگویا، صحبت می کنند. زیبایی او خیره کننده است و خواستگارها برای ازدواج با او در رقابت هستند. شایعه شده او نفرین شده است چون خواستگارهایش یکی پس از دیگری می میرند.

رایکو دوباره یاسوسوکه را ملاقات می کند و با او دوست می شود. یاسوسوکه بخشی از نیروی اجرایی پلیس است اما عاشق مجرمی به نام کاسوده است. هردوی آن ها با طبقه اجتماعی خود درگیر هستند. آیا راهی برای غلبه بر این اختلاف بین پولدار و فقیر هست؟

رایکو دوباره یاسوسوکه را ملاقات می کند و با او دوست می شود. یاسوسوکه بخشی از نیروی اجرایی پلیس است اما عاشق مجرمی به نام کاسوده است. هردوی آن ها با طبقه اجتماعی خود درگیر هستند. آیا راهی برای غلبه بر این اختلاف بین پولدار و فقیر هست؟

والدین همیشه نگران فرزندانشان هستند، اما بچه ها به ندرت متوجه این نگرانی می شوند. سی می پس از یک روز خرید در معبد توجی، شیء منحصر به فردی پیدا می کند، اما یک بچه بی ادب آن را می دزدد. رایکو و کینتوکی او را دنبال می کنند و با گوبه آشنا می شوند.

والدین همیشه نگران فرزندانشان هستند، اما بچه ها به ندرت متوجه این نگرانی می شوند. سی می پس از یک روز خرید در معبد توجی، شیء منحصر به فردی پیدا می کند، اما یک بچه بی ادب آن را می دزدد. رایکو و کینتوکی او را دنبال می کنند و با گوبه آشنا می شوند.

دریچه مادر سی می ضعیف می شود و «وحشت» درون آن سعی می کند بیرون بیاید. دومان تلاش می کند «وحشت» مدفون زیر کومانو را آزاد کند و میچیناگا سی می را برای از بین بردن خطر می فرستد. رایکو به دنبال سی می می رود تا نگذارد او مادر خودش را به قتل برساند.