وقتی آنا ماریا از لس آنجلس به مکزیک بر می گردد، پدرش باوجود نارضایتی برادران او، افسار تجارت بزرگ خانوادگی شان را به او می دهد.

خواهر و برادرها که به سوگ پدر نشسته اند، سعی می کنند جزییات مرگ او را از اعضای خانواده، دوستان و مقامات پنهان نگه دارند.

سیسیلیا تصمیم می گیرد کدام یک از سه فرزندش کنترل مونارکا را به دست بگیرد. آنا ماریا با کارگران در حال اعتصاب شرکت مذاکره می کند.

وقتی آنا ماریا با یکی از تصمیمات کاری خواکین مخالفت شدید می کند، او تلافی می کند. کامیلا از دیدن دوستان ایرادگیر پابلو تعجب می کند.

آنا ماریا مشکوک می شود به این که یک نفر مشغول خرابکاری در افتتاحیه هتل جدید مونارکا است. حضور ایلان در مراسم یادبود صدمین سال باعث آشفتگی آندره می شود.

پابلو به شکل علنی متهم به آزارواذیت می شود. والدین آن ها درگیر این هستند که چه پاسخی بدهند و کامیلا هم در این میان گرفتار می شود. خواکین با امیلیو ملاقات می کند.

آنا ماریا و آندره بر سر اینکه چگونه مشکلات مختلف شخصی و کاری را حل کنند مشاجره می کنند. هم زمان، خواکین با فرماندار قرار شام می گذارد.

مزارع آگاو می سوزد و بازپرس آنا ماریا به دنبال این است که آیا برادرش مقصر است یا خیر. خواکین پیشنهاد حذف خواهرش از مونارکا را می دهد.

آندره به سراغ پابلو می رود و به او پیشنهاد می دهد خودش را تسلیم کند. آنا ماریا با کمک روبن می فهمد چه کسی پدرش را کشته است. سردبیر مارتین به او فشار می آورد.

خانواده کارانزا بر سر اینکه از خائنی که فاستو را به قتل رساند چگونه انتقام بگیرند اختلاف دارند. شمار قربانیان افزایش می یابد.